تاریخ خبر: ۱۴۰۲/۰۱/۱۶زمان خبر: ۱۲:۲۳تعداد بازدید: ۹۸ سرنگونکردن بالن چینی!
اگر روابط چین و آمریکا به بازیِ کارت تشبیه کنیم، میتوان گفت که آمریکا و متحدان دیرینهاش کارتهای بهتری در دست دارند! – بهویژه با توجه به چالشهای اقتصادی، جمعیتی و سیاسی فزایندهای که چین با آنها دست به گریبان است. اما حتی یک دست خوب هم اگر بد بازی شود، میتواند در نهایت به باخت منجر گردد.
هنگامی که جو بایدن و همتای چینی او – شیجین پینگ – در نوامبر گذشته [2022] در بالی ملاقات کردند، توافق کردند که جلساتی در سطح بالا برای ایجاد «مانعهای حفاظتی» برای رقابت راهبردی چین و آمریکا برگزار کنند. آنتونی بلینکن – وزیر امور خارجه ایالات متحده – قرار بود ماه گذشته برای آغاز این تلاش به پکن سفر کند. اما زمانی که چین یک بالن نظارتی (قابلمشاهده با چشم غیرمسلح) را بر فراز حریم هوایی آمریکا فرستاد، دیدار بلینکن حتی سریعتر از آن بالن سرنگون شد.
اگرچه این قطعاً اولین بار نیست که چین یک بالن را به این شکل به پرواز در میآورد، اما زمانبندیِ نامناسبِ آن قابلتوجه است. با این حال، شاید بهتر بود که بلینکن بازدید خود را برگزار میکرد.
بله، چین به طرز مشکوکی ادعا کرد که این وسیله یک بالن هواشناسی بوده که مسیر خود را گم کرده است. اما [اینگونه] پوششهای اطلاعاتی صرفاً منحصر به چین هستند. حادثه ماه گذشته رنگوبویی از واقعهٔ سال 1960 داشت؛ زمانی که دوایت آیزنهاور – رئیس جمهور ایالات متحده – و نیکیتا خروشچف – نخست وزیر شوروی – قرار بود برای ایجاد مانعهای حفاظتی جنگ سرد با یکدیگر ملاقات کنند. اما شوروی یک هواپیمای جاسوسی آمریکایی را سرنگون کرد که آیزنهاور در ابتدا سعی کرد آن را – به عنوان یک پرواز هواشناسیِ اشتباه – تکذیب کند. این اجلاس لغو شد و تا پس از بحران موشکی کوبا در سال 1962 درباره مانعهای حفاظتی واقعی صحبت نشد.
برخی از تحلیلگران روابط کنونی آمریکا و چین را به جنگ سرد تشبیه میکنند؛ زیرا اینجا نیز شاهد شکلگیری یک رقابت راهبردی طولانیمدت و فرسایشی هستیم. اما این مقایسه میتواند گمراهکننده باشد. در طول جنگ سرد، تقریباً هیچ تجارت یا مذاکرهای بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت، و نه وابستگی متقابل زیستمحیطی در مورد مسائلی مانند تغییرات آب و هوایی یا همهگیریها وجود داشت. وضعیت چین تقریباً برعکس است. هرگونه راهبرد مهار ایالات متحده با این واقعیت محدود خواهد شد که چین شریک تجاری بزرگ برای کشورهای بسیار بیشتری نسبت به ایالات متحده است.
اما رهزنبودنِ قیاس جنگ سرد در این مورد، امکان یک جنگ سرد جدید را رد نمیکند. همچنان این امکان وجود دارد که تصادفاً همان مسیر را طی کنیم. بنابراین، قیاس تاریخی مناسب برای لحظه کنونی، سال 1945 نیست، بلکه سال 1914 است، زمانی که همه قدرتهای بزرگ انتظار داشتند که در بالکان برای سومین بار جنگ کوتاهی در بگیرد؛ اما در نهایت جنگ جهانی اول ر داد که چهار سال طول کشید و چهار امپراتوری را نابود کرد.
رهبران سیاسی در اوایل دهه 1910 توجه کافی به قدرت فزاینده ناسیونالیسم نداشتند. اما خطمشیگذارانِ کنونی بهتر است این اشتباه را تکرار نکنند. آنها باید نسبت به پیامدهای ناسیونالیسمِ فزاینده در چین، ناسیونالیسم پوپولیستی در ایالات متحده و تعامل خطرناک بین این دو نیرو هوشیار باشند. با توجه به ناشیانهبودن دیپلماسی چین و سابقه طولانی درگیریها و حوادث بر سر تایوان، همه ما باید نگران احتمالِ تشدید غیرعمدی تنش بین این دو کشور باشیم.
چین تایوان را یک استان سرکش و خائن میداند. از زمان سفر ریچارد نیکسون رئیس جمهور ایالات متحده به چین در سال 1971، سیاست ایالات متحده برای جلوگیری از اعلام استقلال قانونی تایوان و استفاده چین از زور برای اتحاد مجدد طراحی شده است. اما اکنون، برخی از تحلیلگران استدلال میکنند که سیاست بازدارندگی مضاعف منسوخ شده است، به این دلیل که قدرت نظامیِ رو به رشد چین ممکن است این کشور را وسوسه کند که اکنون – که قدرت نظامی دارد – به تایوان حمله کند.
سایر تحلیلگران در این مورد تردید دارند. آنها هشدار میدهند که تضمینهای امنیتیِ آشکار ایالات متحده برای تایوان، چین را به اقدام تحریک میکند، نه اینکه از آن بازدارد؛ و نگران هستند که بازدیدهای رسمی سطح بالا از این جزیره با سیاست «چین واحد» که آمریکا از دهه 1970 اعلام کرده است، ناسازگار باشد.
حتی اگر چین از تهاجم تمامعیار خودداری کند و صرفاً سعی کند تایوان را با محاصره یا با گرفتن یک جزیره فراساحلی تحت فشار قرا دهد، تنها یک درگیری کوچک و حتی تصادفی با یک کشتی یا هواپیما – منجر به کشتهشدن نیروهایی از هر یک از دو طرف شود – برای تشدید تنش کافی است. برای مثال، اگر ایالات متحده با مسدود کردن داراییهای چین یا استناد به قانون تجارت با دشمن واکنش نشان دهد، این دو کشور ممکن است به سرعت وارد یک جنگ سرد تمامعیار و یا حتی یک جنگ واقعی [نظامی] شوند.
یک شبیهسازی جنگی که اخیراً توسط مرکز مطالعات راهبردی بینالملل در واشنگتندیسی انجام شد، نشان میدهد که ایالات متحده ممکن است در چنین مسابقهای برنده شود، اما چنین صحنهای در نهایت هزینههای هنگفتی برای هر دو طرف (و برای اقتصاد جهانی) خواهد داشت. بنابراین بهترین راهحل برای مسئله تایوان استمرار وضعیت موجود است.
کوین راد – نخست وزیر سابق استرالیا – استدلال کرده است که هدف غرب نباید کسب پیروزی کامل بر چین باشد؛ بلکه باید رقابت با آن را مدیریت کند. راهبرد صحیح این است که از شیطان جلوهدادن چین جلوگیری شود و در عوض روابط را در قالب «همزیستی رقابتی» چارچوببندی کنیم. اگر چین در بلندمدت به سمت بهتر شدن حرکت کند، این یک امتیاز غیرمنتظره برای راهبردی خواهد بود که هدف آن مدیریت روابط قدرتهای بزرگ در عصر وابستگیهای متقابل سنتی، اقتصادی و زیستمحیطی است.
یک راهبرد خوب باید مبتنی بر ارزیابی هزینه دقیق باشد. در حالی که دستکم گرفتن باعث ایجاد رضایت می شود، تخمین بیش از حد ترس ایجاد میکند - که هر یک میتواند منجر به اشتباه در محاسبه شود. چین به دومین اقتصاد ملی در جهان تبدیل شده است. اما حتی اگر به نظر میرسد تولید ناخالص داخلی آن روزی از آمریکا فراتر رود، درآمد سرانه آن هنوز کمتر از یک چهارم ایالات متحده است و با تعدادی از بادهای مخالف اقتصادی، جمعیتی و سیاسی مواجه است.
نه تنها جمعیت در سن کار چین در سال 2015 به اوج خود رسیده است، بلکه رشد بهرهوری اقتصادی آن کند شده است و متحدان سیاسی متعهد کمی دارد. اگر ایالات متحده، ژاپن و اروپا خطمشیهای خود را هماهنگ کنند، همچنان بزرگترین بخش اقتصاد جهان را نمایندگی خواهند کرد و ظرفیت سازماندهی نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین را حفظ خواهند کرد که میتواند به شکلگیری رفتار چین کمک کند. این اتحادهای طولانی مدت کلید مدیریت رشد چین هستند.
در کوتاه مدت، با توجه به سیاستهای قاطعانهتر شیجین پینگ - از جمله اقدامات احمقانهای مانند بالن بد موقع - احتمالاً باید زمان بیشتری را در سمت رقابت در معادله صرف کنیم. اما اگر اتحادهای خود را حفظ کنیم و از شیطانسازی ایدئولوژیک و تشبیهات گمراهکننده جنگ سرد اجتناب کنیم، میتوانیم موفق شویم.
اگر رابطه چین و آمریکا یک بازی کارت بود، میتوان گفت که کارتهای خوبی به دست ما رسیده است. اما حتی یک دست خوب هم اگر بد بازی شود میتواند ببازد. با نگاهی به بافت تاریخی سال 1914، حادثه اخیر بالن باید به ما یادآوری کند که چرا ما به مانعهای حفاظتی نیاز داریم.
جوزف نای
مترجم: علیرضا قبولی شاهرودی
گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه فضای مجازی
اخبار مرتبط