او که خطر قریبالوقوعی را احساس میکرد، پیشنهاد آموزش دو هزار افسر پلیس متخصص در یک مرکز آموزشی منطقهای به منظور «تقویت ظرفیتسازی اجرای قانون» را بهعنوان بخشی از این همکاری مشترک در میان کشورهای عضو ارائه داد.
اظهارات او از یک جهت بسیار غافلگیرکننده بود؛ چرا که در عرض چند ساعت، انبوهی از تظاهرکنندگان به خیابانهای تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران آمدند، دست به اعمال خشونتآمیز زدند و خواهان سرنگونی حکومت شدند.
یک هفته بعد، علیرغم
تجمعات میلیونیِ متقابل از سوی حامیان دولت و دستگیری اغتشاشگران کلیدی، نشانههایی از فروکشکردن این آشوب به چشم نمیخورد. علیرغم خشونت گستردهای که شهروندان و مقامات را به طور یکسان هدف قرار داده بود، که بهعنوان مثال در حادثه
تخریب آمبولانسی که افسران پلیس را از صحنه شورشِ وحشیانه دور میکرد شاهد آن بودیم، بسیاری از معترضان ادعا میکنند که انگیزه آنها صرفاً مربوط به دغدغههای حقوق بشری است.
برای اهالی حوزه شوروی سابق، این صحنهها آشنا و بهواقع ترسناک است. چرا که از آغاز قرن حاضر در این کشورها چندین حکومت با شورشهای رنگی سرنگون شدهاند - برای مثال، انقلاب رز ۲۰۰۳ گرجستان، انقلاب نارنجی اوکراین در سال ۲۰۰۴، و انقلاب لالهها در قرقیزستان در سال ۲۰۰۵.
این انقلابها همواره به صورت اعتراضات خیابانی گسترده آغاز شده که به سرعت در پی پاسخهای اجتنابناپذیر مقامات محلی به فتنه و آشوب تبدیل شدند. این شورش و ناآرامیها نیز همواره در رسانههای غربی به عنوان انفجارهای خودانگیخته و برخاسته از اراده عمومی، با انگیزه مطالبات محلی برای حقوق بشر، دموکراسی و آزادی معرفی میشدند.
بااینهمه، آنچه که جایگزین حکومتهای سرنگونشده شد، رژیمهای مستبد و غیرمردمیِ مورد حمایت غرب بودند؛ که نه تنها هیچ اقدامی برای پیشبرد اهداف بشردوستانه، پیشرفت یا آزادی انجام ندادند، بلکه در مقیاس وسیعی جهت پیشبرد منافع ایدئولوژیک و مالی غرب، جایگزین حاکمیت ملی شدند. این حکومتها صنایع کلیدی و بخشهای اقتصادی را در اختیار گرفتند و کشورها و شهروندان خود را به دستنشاندگان امپراتوری آمریکا تبدیل کردند.
نیروی محرکه اصلی این «انقلابها» سازمانی حکومتی در امریکا بنام سازمان
موقوفه ملی برای دموکراسی[1] [که ازین پس در این ترجمه به اختصار
NED نامیده خواهد شد] بود که در نوامبر ۱۹۸۳ تأسیس شده بود. ویلیام کیسی، مدیر وقت سازمان سیا، در تأسیس این سازمان نقشی کلیدی داشت. او به دنبال ایجاد
مکانیسمی در بخش عمومی بود که قادر به حمایت از گروههای اپوزیسیون، حرکتهای فعالان [حوزههای مختلف]، و رسانههای خارجی باشد که امکان شرکت در پروپاگاندا و حرکتهای سیاسی برای برهم زدن، بیثبات کردن و در نهایت براندازی رژیمهای «دشمن» را داشته باشند.
چنین فعالیتهایی به طور سنتی در حیطه اختیارات سازمان سیا قرار داشت؛ اما رسواییهای شرم آوری که در دهه ۱۹۷۰ رخ داد، ایالات متحده را مجبور کرد که برای دستیابی به مقاصد خصمانه خود بیشتر به روشهای عمومی روی بیاورد. واشنگتنپست نیز در
مقالهای در سال 1991 بر ماهیت توطئهگرانه سازمان
NED صحه گذاشته است. در این مقاله نشان داده شده که این سازمان چگونه «کودتاهای بدون جاسوس» را در خارج از کشور از طریق اجرای «عملیات آشکار» با حمایتهای مالی علنی از عناصر ضد دولتی به انجام میرساند.
این مقاله مدعی بود که «اگر تأمین مالی مخفیانه این گروهها فاش میشد، ضربهای مهلکی به حساب میآمد. حال آنکه به نظر میرسد اختصاص بودجه آشکار در حمایت از این گروهها، عاملی نجاتبخش بشمار میرود.»
در این مقاله همچنین به نقل از آلن واینستین
[2]، یکی از مقامات ارشد
NED، ادعا شده بود که «بسیاری از کارهایی که ما امروز در حال انجام آن هستیم، ۲۵ سال پیش بهطور مخفیانه توسط سیا انجام میشده است.»
پروپاگاندا متخلف را بیاعتبار میکند
روسیه در سال ۲۰۱۵ فعالیت
NED را در خاک خود
ممنوع کرد؛ اقدامی که رسانههای غربی آن را سرکوب ظالمانه جامعه مدنی توصیف کردند. بسیاری از کشورهای دیگر از آن زمان به بعد دقیقاً همین اقدام را انجام دادند، به ویژه در کشورهای جنوب جهانی، یعنی بخشی از جهان که بیشتر از دیگران در معرض خطر مداخلههای حمایتی این سازمان قرار داشتند.
کانادا نیز با مسئله دخالتهای این سازمان، که از اواسط دهه ۲۰۱۰ افزایش یافته است،
روبرو هستند. در سال ۲۰۲۱، رای پارلمان کانادا برای اعلام «نسل کشی اویغورها» توسط
پروژه حمایت از حقوق اویغور انجام شد که در سال ۲۰۲۰ مستقیماً از طریق بودجه سازمان
NED ایجاد شده بود.
شاید شگفتانگیز باشد که این سازمان همچنان اجازه فعالیت در تهران را دارد. دیتابیس کمکهای مالی این سازمان نشان میدهد که این سازمان طی سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۲، از ۵۱ پروژه مختلف با هزینه تقریباً پنج میلیون دلار در کشور حمایت مالی کرده است.
گزارش فعالیتهای یک سال اخیر این سازمان حاکی از این است که پروژههای متعددی مربوط به افشای نقض حقوق بشر مورد حمایت مالیِ آن بودهاند.
برای نمونه، 45 هزار دلار از طریق
NED به یک سازمان ناشناس جهت «رصد و مستندسازی موارد نقض حقوق بشر» و به منظور «افزایش آگاهی در مورد حقوق بشر و تقویت ظرفیت مدافعان این حوزه» در کشور اختصاص داده شده است.
در فهرست این کمکهزینه مالی آمده است: «سازمان مذکور موارد نقض حقوق بشر را رصد، مستندسازی و گزارش خواهد کرد و دیتابیس آنلاینِ زندانیان سیاسی خود را گسترش داده و دادههای مرتبط را جمعآوری میکند». همچنین با شبکه فعالان حقوق بشر خود همکاری نزدیکی خواهد داشت تا ظرفیت خود را در زمینه گزارشدهی، حمایت و امنیت دیجیتال ایجاد کند. بعلاوه، این سازمان یک فصلنامه تحلیلی در مورد قوانین و مسائل حقوق بشر منتشر خواهد کرد.
در موردی دیگر، ۷۰ هزار دلار برای تأمین مالی یک «مجله حقوق بشر» جهت «افزایش آگاهی وکلا و فعالان جامعه مدنی در مورد حاکمیت قانون و حقوق مدنی و ایجاد بحث» میان «وکلا، دانشجویان حقوق و روحانیون» درباره «اصلاحات دموکراتیک» صرف شد.
رالف مَگِیهی
[3] – که افشاگریهایی در مورد سازمان سیا کرده است – زمانی
توضیح داد که دامنزدن به نگرانیهای دروغینِ حقوق بشری، استراتژی ثابت ایالات متحده و اولین مرحله در عملیات تغییر رژیم است که مشخصاً توسط
NED اجرا میشود:
«دولت ایالات متحده یا به سازمانهای حقوق بشری نفوذ میکند یا چنین سازمانهایی را ایجاد میکند که کشوری نافرمان را ناقض حقوق بشر اعلام کند. تبلیغاتْ کشور نافرمان را بیاعتبار میکند. به محض اینکه حکومتی به اندازه کافی اهریمنی شناخته شد، اقدامات دیپلماتیک، سیاسی، تبلیغاتی، رسانهای و اقتصادی اعمال میشود تا کشور هدف را وادار به قبول سلطه کند. زمانی که کشور هدف محدودیتهای سیاسی را کاهش میدهد آژانس توسعه جهانی ایالات متحده
USAID،
NED، بانک جهانی و باقی نهادها و سازمانها عملیاتهای علنی یا مخفیانه خود را برای اصلاح یا تغییر قدرت حاکم آغاز میکنند.»
در این که سازمان
NED به دقت رویدادهای تهران را زیر نظر دارد، تردیدی وجود ندارد. در ۲۲ سپتامبر، این سازمان از علاقمندان به «پوشش خبری اعتراضات فزاینده در ایران»
خواست از مرکز
عبدالرحمن برومند پیروی کنند. این مرکز از دریافتکنندگان کمکهای مالی
NED محسوب میشود.
شرایط و قوانین
کمکهای مالی سازمان
NED نشان میدهد که از سال ۲۰۱۶ صدها هزار دلار برای مواردی مثل «ترویج حقوق بشر و آموزش، [تقویت] گفتار و حمایت از دموکراسی» و نیز «رصد و مستندسازی موارد نقض حقوق بشر، انتشار عمومی یافتهها و حمایت از تعهد بیشتر به الزامات قراردادهای بینالمللی و همچنین پاسخگویی در مورد قربانیان نقض حقوق بشر» دریافت کرده است. به عبارت دیگر، این سازمان اکنون در حال انجام کاری است که برای انجام آن به وفور بودجه دریافت کرده است.
اقدامات مرکز
عبدالرحمن برومند بدون شک همراستای تلاشهای
NED در جهت درگیر کردن و بسیجکردن وکلا در ایران به عنوان سربازپیاده خود است. در دهههای اخیر، خود «قانون» به یک ابزار بیثباتکننده و البته محبوب برای واشنگتن تبدیل شده است، که اغلب اثرات کاملاً ویرانگر دارد. در عملیات «لاوا جاتو»
[4] در برزیل، تعداد زیادی از چهرههای سیاسی چپگرای محبوب زندانی و شرکتهای موفق داخلی به خاطر اتهامات ساختگی فساد مالی فلج شدند؛ که این امر خود باعث ویرانی اقتصاد کشور شد و در پی آن حکومت ژایر بولسانارو
[5] آغاز گشت.
کارگروه لاوا جاتو توسط روزنامهنگاران جریان غالب به عنوان قهرمانانی مبارز مورد احترام واقع شدند که توانسته بودند در جنگی شرافتمندانه برزیل را از جرمهای اقتصادی آن هم در بالاترین سطوح تصفیه کنند. اما در واقع، این کارگروه خود متشکل از وکلای فاسدی
بود که بصورت گسترده تحت هدایت و آموزش وزارت دادگستری ایالات متحده و دفتر تحقیقات فدرال قرار داشتند.
آنها در مکالمات خصوصی خود در اپلیکیشن تلگرام، به این امر
مباهات میکردند که دستگیری و زندانی شدن لولا داسیلوا
[6] رئیس جمهور سابق برزیل «هدیهای از سوی سازمان سیا» بوده است. اکنون که وی پس از گذراندن ۵۸۰ روز زندان، آزاد شده است، اتهامات او برداشته شده و بوضوح در نظرسنجیها
پیشتاز انتخابات آینده ریاست جمهوری در برزیل است.
سازمان
NED سابقهای طولانی در تبادر به اینگونه اقدامات دارد. در سپتامبر ۲۰۰۳، این سازمان به مرکز عدالت و حقوق بینالملل مستقر در واشنگتن مبلغ ۸۳ هزار دلار
اعطا کرد تا به شهروندان ونزوئلایی آموزش دهد که چگونه از طریق کمیسیون بینآمریکایی و دادگاه بینآمریکایی حقوق بشر علیه کشور خود اقدامات قانونی انجام دهند. این دادگاه که در کاستاریکا قرار دارد در حقیقت یک ارتباط حقوقی بیسروصدا اما بهشدت قدرتمند میان آمریکا و کاستاریکا است که صلاحیت قضایی و حق اعمال قانون در حیطه کل قاره آمریکا را در اختیار دارد.
این مسأله منجر به افزایش چشمگیر ادعاهای پوچ علیه دولت ونزوئلا توسط فعالان مخالف شد که همگی توانستند نظام حقوقی این کشور را دور بزنند و حاکمیت آن را تضعیف و قدرت قضایی را به یک نهاد خارجی اعطا کردند.
هنر پنهان جاسوسی
رالف مَگِیهی در شهادت خود نشان میدهد که یکی دیگر از اجزای اصلی برنامههای براندازی ایالات متحده، اجرای «عملیات مدارک ساختگی»
[7] است. در این عملیات اسناد بیاعتبار و دروغ جعل میشوند و در «جایی که باید کشف شوند» قرار میگیرند. این بخشی از فرایند «تطهیر افراد بدنام و نیز بیاعتبارکردن افراد هدف، حتی شریفترینِ آنها» بوده است.
یکی از ابزارهای کلیدی که سیا امروز از طریق آن چنین مطالبی را منتشر میکند، هک و گروههای هکری است. منابع خبری غربی
تایید کردهاند که ایران در تیررس تلاشهای این سازمان در این زمینه قرار دارد. در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا برای لنگلی [نام دیگر سازمان سیا] مجوز اقدامات سایبری «خشونتبار» و «بسیار تهاجمیتر» علیه تهران را صادر کرد، که منجر به انبوهی از «عملیاتهای هک و تخلیه» و «حملات سایبری به زیرساختهای ایران» شد. این حملات با «نظارت کمتر کاخ سفید» نسبت به قبل صورت گرفت.
به نظر میرسد که همین فعالیتها باعث شکلگیری
مجموعه مقالاتی شده است که تحت عنوان «
The Iran Cables» توسط انتشارات اینترسپت و نیویورک تایمز در نوامبر ۲۰۱۹ منتشر شد. این مقالات بر اساس «نشت بیسابقهای» از ۷۰۰ صفحه از گزارشهایی است که ظاهراً توسط وزارت اطلاعات تهران جمعآوری شده بود. این سری از مقالات به دنبال افشای مقیاس «نفوذ» ایران در عراق در سالهای پس از جنگ غیرقانونی امریکا علیه عراق بود.
انتشار این مقالات احتمالاً در ترور سردار قاسم سلیمانی نقش داشته است. بخشی از این مقالات بهشدت بر ادعای نقش او بهعنوان بازیگردانِ پنهان در پسِ دولت عراق
متمرکز بود و ادعا میکرد وی «بیش از هر کس دیگری» از «هنرهای پنهان جاسوسی و اقدام نظامی مخفیانه برای اطمینان از روند افزایشی قدرت شیعیان در این کشور» استفاده کرده است. دو ماه بعد، او در یک حمله غیرقانونی توسط هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده در حالی که فرودگاه بینالمللی بغداد را برای کنفرانس صلح ترک میکرد، به قتل رسید.
از زمان شروع ناآرامیهای اخیر در ایران، هکرها دوباره کشورایران را به صورت دستهجمعی هدف قرار دادهاند و محتوای نامعتبر و ادعای واهی موفقیت خود در حملات سایبری را منتشر کردهاند. این مطالب به طور گسترده در توییتر همراه با هشتگ «
#OpIran» به اشتراک گذاشته شده است.
تجزیه و تحلیل مارک جونز
[8]، بعنوان یک متخصص اطلاعات دیجیتالِ غلط، نشان میدهد که بسیاری از حسابهای فعال پس از ۱۶ سپتامبر ثبت شدهاند و از آن زمان تاکنون صدها حساب کاربری با استفاده از آن هشتگ هر روز ایجاد میشوند. این مسأله این احتمال را افزایش میدهد که این حسابها رباتها یا ترولها هستند و به طور متمرکز توسط بازیگران ناشناخته در سایه کنترل می شوند.
این نکته نیز شایان توجه است که در ۱۹ سپتامبر، واشنگتن پست
فاش کرد که واحد سنتکام پنتاگون، که تمام عملیات نظامی ایالات متحده در سراسر ناحیه «مرکزی» جهان را پوشش میدهد، پس از اینکه تعدادی از کاربران جعلی که توسط این سازمان مدیریت میشدند، لو رفته و توسط فیسبوک تعلیق شدند، شروع به بازرسی از تمام فعالیتهای آنلاینِ جنگ روانی خود کرده است. از جمله حسابهای حذف شده، یک پلتفرم خبری جعلی بود که محتوایی را به اشتراک میگذاشت که توسط بخش فارسی صدای آمریکا که یک رسانه تبلیغاتی آمریکایی است منتشر میشد.
گروهی بهظاهر خصوصی از هکرها کار خود را به جایی رساندهاند که یک کانال تلگرامی اختصاصی ایجاد کردهاند و در آن شهروندان ایرانی را تشویق میکند که «فیلمهایی از خشونت و تجاوز و نیز اطلاعاتی که رژیم ایران نمیخواهد در دسترس جهانیان قرار بگیرد را ارسال کنند» و متعهد میشوند که این گروه «اطمینان پیدا میکند که صدای شما شنیده و آنچه شما ارسال میکنید با بقیه جهان به اشتراک گذاشته خواهد شد».
بهاینترتیب، در اینجا شاهد این هستیم که چگونه استراتژیهای مختلف جنگ روانی و دیجیتالِ غرب، با هم در نقطهای تلاقی پیدا کرده و یکدیگر را تکمیل میکنند. در طی این فرآیند، احتمالِ اینکه ناآرامیهای ایران از خارج تغذیه شده و هدایت و تقویت میشود و هدف نهایی آن کنارزدنِ یک حکومت معیوب است، در جهان مجازی تبدیل به امری قطعی میشود.
پیوندمنبع
نویسنده: کیت کلارنبرگ[0]
مترجم: مهدی سنگدوینی
گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه فضای مجازی
[1] National Endowment for Democracy
[7] False evidence operation