در پرسش و پاسخی که انتهای این ارائه صورت گرفت، پروفسور مونتاگ بر رهایی از مدل کسب و کار داده تاکید کرد.
او در پاسخ به این موضوع که اگر یک کارآفرین بخواهد پلتفرم جدیدی ایجاد کند، نمی تواند بر اساس مدل اخلاقی کار کند و ما نمیتوانیم همزمان یک مدل کسبوکار اخلاقی داشته باشیم، زیرا کسبوکار فقط به پول اهمیت میدهد و ساختار اخلاقی در آن اغلب نادیده گرفته میشود، گفت که تا زمانی که کسب و کار در پس رسانههای اجتماعی جریان دارد، آنها نمی توانند به شیوه ای سالم عمل کنند پس اگر رسانه های اجتماعی یک کالای عمومی هستند، بدیهی است که کسی باید هزینه آن را بپردازد و مثلاً یک راه این است که با پول مالیات برای آن هزینه شود. به هر حال، ما به پلتفرمهای باز نیاز داریم که در آن الگوریتمها و غیره را بدانیم. همچنین در حال حاضر در اروپا مراکزی وجود دارند که در جهت کمک به کارآفرینان جوان سالم برای ایجاد پلتفرمهای اصلاح شده تلاش میکنند. بر این اساس از دید مونتاگ، هم از نظر فناوری و هم از جنبه نظارتی شانس راه اندازی مجدد رسانه های اجتماعی و همچنین مشاهده پلتفرمهای سالمتری را در آینده در صورت وجود اراده خواهیم داشت.
در ادامه مونتاگ جهت بررسی روشنتر مسیر حرکت از دنیای امروز به دنیایی که در آن پلتفرمها به سلامت مردم اهمیت میدهند، راه سختی را پیشبینی کرد:" صنعت نیکوتین نمونه خوبی است، زمان زیادی طول کشید، اما ببینید در این میان در صنعت نیکوتین کجا هستیم. سیگار کشیدن در کافه ها در آلمان ممنوع است، در بسیاری از کشورهای دیگر سیگار کشیدن واقعا سخت است و غیره. بله، زمان زیادی طول کشید، اما چیزها تغییر میکنند... من نمیخواهم به عنوان یک آرمانگرا معرفی شوم و میدانم که در اینجا موانعی بر سر خواستههای من و آنچه واقعاً ممکن است وجود دارد، اما بدون صحبت و بحث درباره این نکات و گزینهها هرگز شاهد تغییر نخواهیم بود. آنچه در گذشته دیدهایم تنها راهی برای کاهش مقررات بوده است… این پلتفرمها واقعاً متوقف نشدهاند و من فکر میکنم مشکلات جدی هستند… بله، بدیهی است که استفاده از رسانههای اجتماعی جنبههای تاریک بسیاری دارد که ما باید با آنها مقابله کنیم. و از دیدگاه من، از تجزیه و تحلیلهای من در طول سالها، فکر میکنم اگر واقعاً میخواهیم تغییر کنیم و مشکلات را حل کنیم، باید از مدل کسبوکار داده خلاص شویم. نمیگویم که هر فرد نمی تواند کاری را به نفع خود انجام دهد، اما فکر می کنم در نهایت اگر می خواهیم واقعاً از شر همه مشکلات خلاص شویم، مدل کسب و کار داده باید دوباره طراحی شود و ما باید مدل سالمتری را پیاده سازی کنیم."
در این گفتوگو، کریستسن مونتاگ به معرفی اثر نهادگی (endowment effect) پرداخت، به این معنی است که کاربران شبکههای اجتماعی به شبکه اجتماعی خود و ارتباطات خود وابسته هستند، چراکه برای ساخت و گسترش آن زحمت کشیدهاند. وی در پاسخ به این سوال که با توجه به این اثر، چگونه میتوان کاربران را متقاعد کرد که در آینده به پلتفرم دیگری مهاجرت کنند، تغییر رفتار در همه زمینههای زندگی انسان را بسیار سخت دانست و چالش ایجاد تغییر پایدار را بحثی عمومی در زمینههای مختلف علوم انسانی مطرح کرد. وی ایراد را در طراحی پلتفرمها میدید؛ جاییکه به هدف بیشتر مشغول بودن کاربران، عملکردهایی چون تعداد فالوور طراحی شده است. او در ادامه از مداخلاتی صحبت کرد که هر فرد میتواند برای کاهش اثرات منفی استفاده از شبکههای اجتماعی اجرا کند :"همکاران نشان دادهاند که اگر گوشی خود را در حالت سیاه و سفید قرار دهید، زمان صرف شده در این پلتفرمها کاهش مییابد، زیرا رنگ چیزها را جالبتر میکند و بسیاری از پلتفرمها با رنگ کار میکنند؛ مثلاً تیک تاک یک پلت فرم بسیار رنگارنگ است. یا اگر افراد ساعت کلاسیک استفاده کنند، کمتر گوشی خود را برای زمان چک میکنند، و اینچنین، دوباره در تلفن خود نیستند تا کاری متفاوت انجام دهند. از شر اعلانهای تحمیلی خلاص شوید، بنابراین فقط آن را غیرفعال کنید، به واتساپ بروید و این عملکرد را خاموش کنید. یا شاید برای مدتی از گوشی خود در حالت سیاه و سفید استفاده کنید، اگر جالب نیست، اگر می توانید از شر رسانه های اجتماعی و پلتفرم های خود در تلفنهای همراه خلاص شوید، نمیگویم دیگر از رسانه های اجتماعی استفاده نکنید، اما اگر رسانههای اجتماعی خود را یک بار در روز روی رایانه رومیزی بررسی کنید امکان پذیر است، بنابراین شما از آن در همه جا استفاده نمیکنید و کار متفاوتی انجام میدهید."
پرسش نهایی، از اهمیت اثرات شبکههای اجتماعی بر جنبههای مختلف شناختی و روانشناختی انسان بود:"من فکر می کنم ما باید 3 پرسش را در نظر بگیریم، و آن در مورد کیستی، چرایی و چگونگی است، به این معنی که ما باید در نظر بگیریم که چه کسی از پلتفرم استفاده می کند، ما در مورد شخصیت صحبت کردیم، دیدیم که افراد روان رنجور و کمتر با وجدان، بیشتر مستعد نشان دادن رفتارهای مشکل ساز آنلاین هستند... باید نحوه استفاده آنها از پلتفرم ها را در نظر بگیریم، در حال حاضر در پیشینه پژوهش بین استفاده فعال و غیرفعال از رسانههای اجتماعی تمیز داده شده و مطرح شده است که استفاده غیرفعال احتمالاً مشکل سازتر خواهد بود، چرا؟ خب، ایده پشت آن این است که اگر شما یک کاربر منفعل هستید، فقط زندگی شگفتانگیز دیگران را میبینید، زیرا مردم تمایل دارند فقط مطالب خوب را پست کنند، و سپس در زمانی که احتمالاً عصبی هستید یا اوقات بدی دارید، تنهایی خود را میبینید. وقتی پروفایلهای فوق العاده دیگران را دیده اید و مقایسه رو به بالا اجتماعی انجام میدهید، این شما را غمگین میکند و حسادت میکنید و غیره. ما باید انگیزههای استفاده را نیز در نظر بگیریم. آیا فقط برای لذت است؟ آیا برای استفاده حرفه ای است؟ .. یا واقعاً برای استفاده های اجتماعی است که برای برقراری ارتباط، برای ارتباطات اجتماعی معنادار است. فکر میکنم فقط با پاسخ دادن به سوالات کی، چرا، چگونه متوجه میشویم که چه کسانی از استفاده از رسانه های اجتماعی رنج می برند و چه کسانی آسیب نمی بینند. بله موارد زیادی وجود دارد که باید مورد مطالعه قرار گیرد، شناخت، انگیزه، پیامدهای احساسی در مورد استفاده از رسانه های اجتماعی و فکر نمیکنم بتوانیم به سادگی بیان کنیم که این یا آن حوزه در مورد پیامدهای مشکل ساز مهمتر است. و همچنین این سؤالات وجود دارد که آیا ما شناخت خود را تغییر میدهیم؟ آیا حافظه کاری تغییر میکند؟ همه این سؤالات هنوز در دست تحقیق و بحث هستند، و میبینیم که طبیعت بسیار پیچیده است، ما همیشه باید با دقت به اندازه اثر آزمایش ها نگاه کنیم، درحالیکه همیشه در رسانهها چنین تیترهای بزرگی را می بینیم "اگر در رسانه های اجتماعی باشید، احساس بدی خواهید کرد" یا "قوای شناختی شما آسیب می بیند" یا هر چیز دیگری.. و من می گویم " به این سادگیها نیست"... به همین دلیل است که من روی این سؤالات تأکید کردم، سؤالات «چه کسی»، «چرا»، «چگونه» تا با در نظر گرفتن بسیاری از متغیرها، کمی بیشتر بفهمیم که در نهایت پیامدهای استفاده آنلاین چگونه است."
نویسنده: حمیده مسلمان نژاد
گروه مطالعات بنیادین