مراد از الهیات
[i]همان علم کلام است؛ بنابراین زمانی که از الهیات فضای مجازی
[ii] سخن می
گوییم یعنی از علم کلامی سخن می
گوییم که ناظر به مسائل فضای دیجیتال است. علم کلام فضای دیجیتال به مسائلی از این دست می
پردازد که: فضای دیجیتال بر دین و باورهای دینی مثل باور به خدا چه تأثیری گذارده است؟ یا این که فضای مجازی به
لحاظ معرفت
شناختی چه تأثیری بر اثبات باورهای دینی دارد؟
می
توان الهیات فضای مجازی را به دو شاخه الهیات پیشین و الهیات پسین تقسیم کرد. مراد از الهیات پیشین این است که فضای مجازی چه تأثیری بر فکر دینی گذاشته است. اما الهیات پسین ناظر به تأثیر فضای مجازی بر جامعه دینی است.
آزادی دیجیتال از مسائل الهیات پسین است. در گام نخست، باید بر اساس ویژگی
های شناخت
شناسانه فضای مجازی تصویر بهتری از چیستی آزادی دیجیتال به دست آوریم؛ ازاین
رو در ادامه به مهم
ترین ویژگی
های معرفت
شناختی فضای دیجیتال می
پردازیم و بر اساس آن، ابعاد آزادی دیجیتال را بررسی می
کنیم:
ویژگیهای معرفتشناختی فضای مجازی
الف) جایگزین شدن معرفت با اطلاعات در فضای دیجیتال
مراد از اطلاعات
[iii] معنادار شدن مجموعه
ای از داده
ها
[iv] است؛ درنتیجه، اطلاعات از معرفت
[v] متمایز است. در ساحت معرفت، داده
ها افزون بر معناداری ویژگی دیگری نیز دارند که همان راستی و دروغی یا درستی و نادرستی است.
در جهان مدرن، شاهد سیر پایین
رونده ساحت معرفتی بشر هستیم. در جهان پیشامدرن، اساس و بنیاد دانش انسان (در معنای کلی)، حکمت
[vi] بود. مراد از حکمت، شناختی است که معطوف به اساس و بنیاد هستی و بودن انسان در جهان و چگونگی رسیدن به سعادت و نیکبختی
ای است که همه ابعاد وجودی انسان را در نظر می
گیرد. ازاین
رو، حکمت با نوعی شهود یا اشراق عقلانی همراه است که نمونه بارز آن دیدار ایده
های عقلانی در فلسفه افلاطون است. به همین دلیل لازمه رسیدن به حکمت، سلوکی عقلانی-اخلاقی است که می
توان در سنت
های فلسفی نوافلاطونی و رواقی آن را ملاحظه کرد. اما شناخت نسبت به بنیاد هستی و رسیدن به نیکبختی و سلوک عقلانی-اخلاقی لابشرط است؛ ازاین
رو، دکارت بر آن است که هر فردی جدای از هویت اخلاقی
اش می
تواند حقیقت در معنای مدرن را دریابد؛ یعنی نسبت به آن معرفت پیدا کند. در فضای دیجیتال، باز هم دانش انسانی تنزل پیدا می
کند و از معرفت به اطلاعات بدل می
شود. تاجایی
که در پژوهش
های مربوط به کلان
داده برخی نظریه
پردازان از پایان نظریه سخن می
گویند؛ گو اینکه انباشت اطلاعات در یک سامانه رایانشی می
تواند آنچه را از نظریه و شناخت نیاز داریم، به
نحو بهتری فراهم کند.
ب) نداشتن فرصت و مجال اعتبارسنجی اطلاعات
همان
طورکه گفته شد در اطلاعات، صرفا معناداری اهمیت دارد و صحت و سقم رنگ می
بازد. این امر به
ویژه با توجه به نحوه رفتار کاربران در قبال اطلاعات وجه پیدا می
کند؛ چراکه کاربران فضای مجازی، اطلاعات را سرسری می
بینند و رد می
شوند و مواجهه
ای بازاندیشانه و متأملانه با اطلاعات ندارند؛ درواقع، ایشان در سیل اطلاعات صرفا فرصت پریدن از اطلاعاتی به اطلاعاتی دیگر را می
یابند و نه فرصت و مجال اعتبارسنجی آن را.
ج) انسجامگرایی، نه مبناگرایی
مبنای درستی در فضای مجازی سازگارگرایی یا انسجام
گرایی است؛ زیرا همان
طورکه گفته شد فرصت بازاندیشی از افراد در این فضا گرفته شده است و درنتیجه آنها نمی
توانند اطلاعات را تا رسیدن به باورها و گزاره
های پایه تحلیل کنند؛ بلکه صرفا اطلاعات را در بستر اطلاعات پیشین خود انباشت می
کنند؛ درنتیجه، حتی اگر بازاندیشی سرسری
ای هم انجام شود، صرفا بر این است که این اطلاعات تا چه اندازه با اطلاعات پیشین سازگار است.
د) دموکراسیِ معرفتشناختی در فضای دیجیتال
مراد از دموکراسی معرفت
شناختی ، دسترسی برابر همگان به اطلاعات فراوان و برداشته شدن امتیازها و تبعیض
های خاص دسترسی است. هرچند در فضای دیجیتال نیز همچنان قواعدی چون کپی
رایت نوعی امتیازبندی معرفتی را ایجاد می
کند؛ ولی نمی
توان رد کرد که این فضا نسبت به دوره
های پیشین بشر، دسترسی نسبتاً برابری به اطلاعات فراهم کرده است. بنابراین، یکی از ابعاد آزادی دیجیتال به دموکراسی معرفت
شناختی یعنی رفع تبعیضات در دسترسی به اطلاعات بازمی
گردد.
ه) تکثرگرایی معرفتی
تکثرگرایی معرفتی با حاکمیت اطلاعات و سازوارگرایی پیوند دارد؛ درواقع، در نبود گزاره
ها و باورهای پایه، نظام
های معرفتی هم
عرضی شکل می
گیرد که نمی
توان یکی را بر دیگری ترجیح داد. یکی از ابعاد آزادی دیجیتال، تکثرگرایی معرفتی در این فضاست؛ زیرا در نبود معیارهایی برای رجحان بخشیدن به نظام
های معرفتی، این نظام
ها می
توانند در کنار یکدیگر هم
زیستی داشته باشند و افراد هیچ قیدی اعم از معرفتی، سیاسی، اجتماعی، ... برای گزینش یکی از آن
ها ندارند.
و) تکثر ارزشی فضای دیجیتال
فضای دیجیتال به این امر کمک کرده است که سبک
زندگی
ها، فرهنگ
ها و نظام
های ارزشی گوناگون در کنار یکدیگر در یک فضای کم
قیدوبند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند. در این فضا، افراد می
توانند سلیقه
های ارزشی گوناگونی را دنبال کنند. کمااینکه در فضای اینستاگرام فارسی می
توان هم حضور هیئت
های دینی را مشاهده کرد، هم حضور خداناپرستان را و هم حضور حامیان حقوق سگ
ها را؛ هم حضور دسته
جمعی و شبکه
ای طرفداران نظام را و هم حضور شبکه
های مخالفان را. درواقع، ارزش
های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… در کنار یکدیگر حضور دارند و قابلیت اندکی برای حذف یکدیگر دارند.
ولی مسئله صرف حضور نظام
های ارزشی در کنار یکدیگر نیست؛ بلکه فضای دیجیتال، این حس را در کاربر سرک
کش و پرسه
زن که کاربر نوعی این فضاست به وجود می
آورد که اساسا این نظام
های ارزشی، هم
عرض و ترجیح
ناپذیرند و از اینجا به نوعی پلورالیزم گرایش پیدا می
کند. درمجموع افراد، قیدوبند کمی برای گزینش فرهنگ و سبک
زندگی مَجاز و دیجیتال خود دارند؛ درحالی
که دین با بسیاری از تکثرهای ارزشی سازگار نیست. مثلا اسلام به ارزش
هایی نهایی درباره سرنوشت جامعه، اخلاقیات جامعه و… باور دارد که آن
ها را بر بدیل
هایشان ترجیح می
دهد. بنابراین، یکی از ابعاد آزادی دیجیتال ناظر به آزادی و تکثر ارزشی است یعنی افراد قیدوبند کمی برای گزینش فرهنگ و سبک
زندگی مجاز و دیجیتال خود دارند. اینجا این مسئله به وجود می
آید که تکثر ارزشی فضای دیجیتال از نظر دینی تاکجا می
تواند روا و تاکجا ناروا و دورکننده جامعه از اهداف و غایات الهی باشد.
در کنار موارد بالا که ناظر به ابعاد معرفت
شناختی آزادی دیجیتال بود می
توان به آزادی
های جنسی، آزادی بیان و آزادی
های سیاسی در فضای دیجیتال اشاره کرد که در این مجال از بحث پیرامون آن صرف نظر می
کنیم.
امکانسنجی تحقق سپهر عمومی در فضای دیجیتال
از نظر هابرماس سپهر عمومی چهار ویژگی مهم دارد: الف) مشارکت همگانی و مطرح شدن نظرات پرشمار و گوناگون؛ ب) نبود تبعیض؛ ج) مستقل بودن سپهر عمومی از منابع سلطه؛ د) طرح تحلیلی و منطقی مباحث.
هابرماس در طرح مفهوم سپهر عمومی از کانت و هگل اثر پذیرفته است. کانت بر آن است که انسان
ها در عصر روشنگری به شهروندانی بدل می
شوند که از چشم
انداز انسانی می
نگرند. درواقع، انسان عصر روشنگری، انسانی است که به خودآیینی و رشدیافتگی/ بلوغ رسیده است؛ یعنی در وضعیت انسان صغیری قرار ندارد که پذیرای سلطه نهادهای سیاسی، دینی و… است. درنتیجه، صرفا از نظر عقلانیت انتقادی و ارزش
های اخلاقی با دیگر انسان
ها تعامل برقرار می
کند. هگل نیز بر آن است که در جامعه مدنی افراد می
توانند به
صورت آزادانه درباره حقیقت بحث کنند و چون حقیقت، امری است که باید به
صورت تاریخی، جمعی و مشارکتی محقق شود، حقیقت در دست یک فرد یا گروه خاص نیست؛ بلکه جامعه مدنی و نهادهای دموکراتیکِ تخصصیِ برآمده از آن می
توانند در جایگاه فهم حقیقت قرار بگیرند.
اگرچه هابرماس از تحقق سپهر عمومی در دموکراسی
های مدرن سخن می
گوید، اما می
توان استدلال کرد که سپهر عمومی با ویژگی
های مدنظر هابرماس هیچ
گاه تحقق پیدا نکرده است. چراکه نیروهای سلطه در مناسبات واقعی اجتماعی ژرف
تر از آن است که اجازه تحقق چنین فضای همگانی، دموکراتیک و رها از تبعیض را بدهد. ازاین
رو، برخی بر
آن
اند که فضای دیجیتال می
تواند محقق
کنندهٔ سپهر عمومی باشد. این امید به
ویژه در دهه
های نخست پیدایش این فضا وجود داشت که افراد می
توانند جدا از سلطه نهادهای حاکمیتی حضوری آزادانه در فضای دیجیتال داشته باشند.
اما باید گفت که حتی در فضای دیجیتال هم سپهر عمومی تحقق نیافته است و فراتر از این اساسا امکان تحقق سپهر عمومی در فضای دیجیتال وجود ندارد. برای فهم این مطلب نخست باید به تحلیل شهید مطهری از تمایز آزادی معنوی و آزادی اجتماعی توجه کرد:
از نظر استاد مطهری، سه مؤلفه تکامل انسان عبارت است از تربیت، امنیت و آزادی. ایشان تعریفی سلبی از آزادی دارد. یعنی آزادی را به معنای نبودن مانع در نظر می
گیرد. مثلا آزادی گیاه به معنای نبودن مانعی بر سر رشد گیاه است. دو مؤلفهٔ اصلی آزادی انسان، آزادی اجتماعی و آزادی معنوی است. آزادی اجتماعی به معنای نبودن سلطه
های اجتماعی و مانع نبودن دیگران برای گزینش آزادانه افراد است. اما آزادی معنوی ناظر به آزادی از خویشتن است. به
بیان دقیق
تر آزادی از نیروهای منفی خود؛ به
نحوی
که نیروهای درونی انسان مانع رشد وی نشوند و مثلا شهوت، غضب و حرض مانع از پیروی انسان از خرد و وجدان اخلاقی نشود. در زبان دین به آزادی معنوی، تزکیه نفس گفته می
شود. ازاین
رو، اساس دین، آزادی از خویشتن است.
از نظر ایشان، یکی از مهم
ترین مشکلات عصر جدید این است که روشنفکران و اندیشمندان مدرن گمان کرده
اند آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی امکان
پذیر است؛ درحالی
که چون انسان بر حسب غریزه منفعت
طلب است، تا به آزادی معنوی نرسیده باشد، نگاهی منفعت
طلب به دیگران دارد. ازطرفی لازمه رسیدن به آزادی اجتماعی آن است که افراد جدای از منافعشان اجازه گزینش آزاد را به دیگران بدهند. بنابراین، لازمه رسیدن به آزادی اجتماعی آن است که بشر از حرص، آز، شهوت و امثال آن آزاد شده باشد. درنتیجه، تا زمانی
که آزادی معنوی نباشد، سپهر عمومی محقق نمی
شود.
حال پرسش این است که فضای مجازی افراد را از قید و بندهای نفسانی و غرایز پست مادی رها ساخته یا آن
ها را تشدید کرده است؟ اگر فضای مجازی را فضای حاکمیت بیشترِ ساحت غریزه و خیال
ورزی مادی بر انسان بدانیم، این فضا نمی
تواند ظرفیت رسیدن به آزادی معنوی و تحقق سپهر عمومی را داشته باشد.
نکته دیگر درامکان
سنجی تحقق سپهر عمومی آن است که یکی از ویژگی
های شناختی فضای دیجیتال، وجود آبشارهای اطلاعاتی است؛ بدین معنا که اطلاعات همچون سیلی بر کاربران جاری می
شود و فرصت گزینش آزاد را از ایشان سلب می
کند. درنتیجه، آزادی دیجیتال بیش از آنکه امری واقعی باشد، امری موهوم است و اساسا سپهر عمومی در فضای دیجیتال تحقق
ناپذیر است.
استدلال دیگر آن است که زبان فضای دیجیتال، ترکیبی از زبان
های طبیعی (مثل کلمات) و نشانه
شناختی (مثل ایموجی
ها) است. درنتیجه، قابلیت تبلیغاتی در این فضا تشدید شده است. هانا آرنت بحث مهمی دارد که تبلیغات با تمامیت
خواهی پیوند دارد. به
بیان
دیگر، تبلیغات انبوه و سیل
آسا به تمامیت
خواهی می
انجامد؛ چراکه تبلیغات، تصویری ساختگی و دروغین از جهان واقع و جهان مطلوب به دست می
دهد و به گونه
ای این دو را مانند هم نشان می
دهد. سازمان
های تمامیت
خواه می
توانند بر روی امواجِ حاصل از چنین تصویر دروغینی سوار شوند. درعین
حال توده
ها عموما از تخیل پیروی می
کنند و نه از عقل و درنتجه معیارهای داوری درستی ندارند؛ درنتیجه، فرهنگ توده
ای فضای مجازی نمی
تواند فرهنگی عقلانی و جایگاه تحقق سپهر عمومی باشد.
دکتر علیرضا قائمینیا: دانشیار و رئیس قطب فلسفه دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
تهیهشده در: گروه مطالعات اخلاقی