روباتهای اجتماعی به زودی مانند اینترنت و کامپیوتر بخشی جداییناپذیر از جوامع انسانی شوند و تصور زندگی بدون آنها دیگر ممکن نخواهد بود. در این نوشتار به بررسی ارتباط وابستگی میان انسان و روبات و مخاطرات آن خواهیم پرداخت.
در قرن 21 شاهد توسعه پرشتاب روباتهای اجتماعی بودهایم؛ از روباتهای شستشو مانند Roomba تا روباتهای سرگرمی مثل Pleo، روباتهای عروسکی نظیر baby alive، روباتهای درمانی از جمله Paro، و غیره. در سال 2006 تعداد روباتهای خدماتی از روباتهای صنعتی چهار برابر پیشی گرفت و این شکاف در نسبت میان این دو دسته از روباتها، روز به روز در حال افزایش است. بهگونهای که انتظار میرود روباتهای اجتماعی به زودی مانند اینترنت و کامپیوتر بخشی جداییناپذیر از جوامع انسانی شوند و تصور زندگی بدون آنها دیگر ممکن نخواهد بود.
در نتیجه این نفوذ در جوامع انسانی، روباتهای اجتماعی وارد زندگیهای شخصی ما نیز خواهند شد و همین امر ما را وامیدارد که درباره اثرات تعاملاتمان با این روباتها تأمل بیشتری داشته باشیم. چراکه روباتهای اجتماعی طراحی شدهاند تا با ما در تعامل فردی باشند و احساسات و عواطف ما را درگیر کنند. یک روبات اجتماعی میتواند با ما ارتباط برقرار کند و حتی ما را به نحوی فردی درک کند. روباتی که به شیوهای مشابه انسان، هوشمندی اجتماعی از خود نشان میدهد. چنین روباتهایی اگرچه منافعی را برای انسان به همراه میآورند، ممکن است خطرات و مضراتی را هم خصوصاً از منظر احساسی برای کاربر خود به همراه داشته باشند؛ به عبارتی، وابستگی احساسی انسان به روباتهای اجتماعی میتواند نگرانیهایی را برانگیزد. وابستگیهای اینچنینی به روباتهای اجتماعی با وابستگیهای انسانی به تکنولوژیهای دیگر از برخی جهات متفاوت است؛ هم نوع وابستگی و هم کیفیت آن. برای اینکه بتوانیم تفاوت میان روباتهای اجتماعی پیچیده مختلف را که در جوامع انسانی به کار میروند درک کنیم، لازم است بررسی کنیم که این روباتها چه تفاوتهایی با تکنولوژیهای دیگر دارند و چگونه میتوانند در سطحی بنیادین روی کاربران تأثیر بگذارند.
روباتهای اجتماعی متفاوتاند
با مقایسه میان روباتهای اجتماعی و تکنولوژیهای مشابهی نظیر روباتهای صنعتی یا کامپیوترها در مییابیم که آنها با یکدیگر ارتباطات و شباهتهایی دارند. روباتها برای کنترل رفتارشان از برنامههای کامپیوتری بهره میگیرند. از جهت روبات بودن هم با روباتهای صنعتی مشابهت دارند و میتوانند حرکتی را آغاز کنند و رفتاری را از خود بروز دهند. اما بر خلاف روباتهای صنعتی که برای کارخانهها طراحی میشوند، روباتهای اجتماعی برای مقاصد خدماتی یا سرگرمی بهکار میروند و وارد خانه کاربران و زندگی خصوصی آنها میشوند. به علاوه، بر خلاف کامپیوترها و روباتهای صنعتی، روباتهای اجتماعی متحرک هستند و میتوانند تصمیماتی (هرچند محدود) درباره کنشها و رفتارهای خود بگیرند. این تصمیمات گاهی بر اساس "ادراک روبات" از محیط پیرامونش گرفته میشود، نه دنباله از پیش معینی از کنشها که مبتنی بر دستورات برنامهنویسیشده باشند (بر خلاف روباتهای صنعتی). توانایی روباتهای اجتماعی برای حرکت و قابلیت تطبیق دادن رفتارهایشان با شرایط محیط و یادگیری از تجربه عواقب مهمی نیز به همراه دارد. زیرا این روباتها بر انسانها اثراتی میگذارند که مشابه اثرات حیوانات یا حتی انسانهای دیگر بر افراد است. برای مثال، رفتار و نحوه برقراری تعامل این روباتها انسانها را به سمتی سوق میدهد که به آنها اراده، قصدمندی وخودمختاری نسبت دهند برای آنکه بتوانند رفتارهایشان را درک کنند و از این جهت، روباتهای اجتماعی را متمایز با اتومبیل یا کامپیوتر ببینند.
خودمختاری، تحرک و عاملیت درکشده[1] روبات
خودمختاری به چه معناست؟ خودمختار بودن به معنای داشتن مجموعهای از قوانین برای خود است. عاملان خودمختار عاملانی خویشفرما هستند و تحت فرمان خود عمل میکنند. اغلب ما میخواهیم خودمختار باشیم تا بتوانیم در قبال آنچه انجام میدهیم پاسخگو باشیم. روباتهای فعلی (و آینده) عاملهایی خویشفرما به این معنا که مایل به داشتن خودمختاری کامل باشند، نیستند و در موقعیتی قرار نمیگیرند که پاسخگوی اعمال خود باشند. با این حال، میتوان تصور کرد که برخی از روباتها تا حدی «خویشفرما» و به تعبیری خودمختار باشند؛ مثلا روباتهایی که میتواند بدون مداخله و نظارت انسانی، شیئی را بلند کنند و آن را در نقطهای دیگر قرار دهند.
معنایی غنیتر برای خودمختاری این است که یک عامل بتواند استفاده فعالانهای از توانمندیهایش بکند تا بدون مداخله عاملهای دیگر در فرایند تصمیمگیری درباره نحوه دستیابی به اهدافش، به آنها دست یابد. پس برای آنکه عاملی دارای خودمختاری باشد، باید بتواند مکانیسمهایی را برای تصمیمگیری و بازنمایی اهدافش داشته باشد، حالات درونیای نظیر میل و انگیزه را بتواند بازنمایی کند و همچنین، حالات غیر درونیای مانند بازنمایی وظایف، مدلهایی از عاملان دیگر و غیره را داشته باشد.
بنابراین، به یک معنا میتوان خودمختاری هوش مصنوعی و روبات را مفهومی طیفی در نظر گرفت. درجه خودمختاری میتواند تابعی از متغیرهای مختلف باشد نظیر اینکه دستوراتی که روبات میتواند انجام دهد چه اندازه پیچیدهاند؟ چه تعداد از زیرسیستمهایش میتوانند بدون مداخله انسانی کنترل شوند؟ تحت چه شرایطی سیستم از کنترل دستی خارج میشود؟ مدت عملیات خودمختار چقدر است؟
فهم دیگری که از خودمختاری روبات میتوان متصور شد، بر جنبههای عملکردی، رفتاری و معماری توجه میکند و تمرکز آن بر تعامل انسان/روبات است. در این دیدگاه، بر کیفیت ادراک انسان از سطح خودمختاری سیستم هوشمند و تأثیری که این خودمختاری درکشده توسط انسان بر رفتار او دارد، متمرکز میشویم.
رابطه بین ویژگیهای مختلف مرتبط با خودمختاری روبات را به طور خلاصه در قالب حواس، ادراک، تحلیل، ارتباط، برنامهریزی، تصمیمگیری و کنشهایی که در جهت دستیابی به اهدافی که اپراتور انسانی از طریق طراحی تعامل انسان/روبات طراحی کرده است، توصیف میکنیم. معیار سنجش سطح خودمختاری نیز شامل مواردی همچون پیچیدگی، دشواری محیطی و میزان تعامل انسان/روبات برای انجام گرفتن یک مأموریت خاص میشود.
شواهد نشان میدهند که میزان خودمختاری درکشده انسان از روبات نسبت مستقیمی با میزان شباهت برقرار کردن میان روبات و انسان دارد. خودمختاری درکشده مفهومی بسیار مهم است، زیرا دلالتگر حرکت خویشفرما، فهم و تصمیمگیری روبات است که اینها مؤلفههای تعریف کیفیات شبهانسان بودن هستند و تأثیر بسزایی در ساختن این تصور دارند که روباتها جزء عاملهای اجتماعی محسوب میشوند.
ادامه دارد ...
برگرفته از:
Matthias Scheutz, 2009, "The Inherent Dangers of Unidirectional Emotional Bonds between Humans and Social Robots," in Robot Ethics: The Ethical and Social Implications of Robotics, MIT Press, 2012, pp.205-221.
دکتر سعیده بابایی، دکتری فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی
تهیه شده در گروه مطالعات اخلاقی پژوهشگاه فضای مجازی