امروزه، شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک در زمره باارزشترین شرکتها در مرکزیت طیف وسیعی از مباحث مربوط به سیاستهای عمومی هستند؛ بنابراین باید اذعان کرد که آنچه ما در خصوص شبکههای اجتماعی فکر میکردیم بسیار متفاوت با زمان حاضر است و دامنه نفوذ آنها بسیار گستردهتر از حد تصور همه ما است.
در کمتر از یک دهه، تأثیر رسانههای اجتماعی از ابزار سرگرمی به یک بخش جداییناپذیر از همه جنبههای زندگی روزمره انسان تبدیلشده است. رسانههای اجتماعی به همان سرعتی که خود را در ابعاد مختلف زندگی بشر مانند سیاست، تحصیل، زندگی شخصی و هر جای دیگر داخل میکنند با سرعتی بیشتر به سیر تکامل خود ادامه میدهند و داشتن درکی صحیح از مسیر پیش روی آنها تقریباً دشوار است. شاید امروز بهسختی بتوان به یاد آورد؛ اما در روزگاری «
Six Degrees.com»، «
Friendster» و «
Makeoutclub.com» هر یک شانس بهترین شدن را داشتند. ولی دراینبین تنها یک بازمانده از آن روزگار به شیوه شگفتانگیزی به رشد خود ادامه داد. در سال 2006، فیسبوک تقریباً هفت میلیون و سیصد هزار کاربر داشت و مارک زاکربرگ
[1] رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل اجرایی آن پیشنهاد خرید 750 میلیون دلاری سهام فیسبوک را در آن برهه رد کرد. اکنون بر طبق گزارش سه ماه دوم سال 2020 فیسبوک بهطور ماهانه دو میلیارد و هفتصد میلیون کاربر فعال دارد و حدود نیم تریلیون دلار ارزش آن برآورد میشود
[2]. جوانا برگر
[3] استاد بازاریابی بیان میکند که: در سال 2007 استدلال کردم که فیسبوک در طی 15 سال آینده دیگر وجود نخواهد داشت؛ اما اکنون مشخص شد که من بهوضوح اشتباه میکردم. باید دید که اوضاع چگونه تغییر کرده است؟ ازنظر من، چالش پیش روی پلتفرمها داشتن بهترین ویژگیها نیست. بلکه رعایت تناسب است که از اهمیت برخوردار است. رسانههای اجتماعی ابزار سودمندی نیستند. آنها همانند آب و برق ملزومات حیاتی زندگی بشری نیستند که تا این حد درخور اهمیت باشند. این جوانان هستند که به استفاده از پلتفرمهای جدید و یادگیری در مورد آنها اهمیت میدهند. استفاده از همان پلتفرمها برای پدر و مادران آنها جذابیتی ندارد. پس این جوانان هستند که همیشه به دنبال پلتفرمهای جذاب و جدید میگردند.
کوین ورباخ، استاد مطالعات حقوقی و اخلاق تجاری میگوید تا همین دوازده سال پیش همه درباره مجموعه متفاوتی از خدماتی که شبکههای اجتماعی میتوانند ارائه دهند صحبت میکردند و فکر نمیکنم هیچکس انتظار داشت فیسبوک اینچنین بزرگ و برجسته شود. در آن زمان این مطالب صرفاً بحثهایی جالب در خصوص استارت آب های نوپا بود. امروز شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک یکی از باارزشترین شرکتها در مرکزیت طیف وسیعی از مباحث مربوط به سیاستهای عمومی است؛ بنابراین باید اذعان کرد که آنچه ما در خصوص شبکههای اجتماعی فکر میکردیم بسیار متفاوت با زمان حاضر است و دامنه نفوذ آنها بسیار گستردهتر از حد تصور همه ما است. کمبریج آنالیتیکا
[4]، تأثیر رسانههای اجتماعی بر انتخابات ریاست جمهوری و رویدادهای سیاسی و موضوعاتی ازایندست ممکن است اعتماد عمومی را از بین ببرد؛ اما رسانههای اجتماعی برای دستیابی میلیاردها انسان به اطلاعات درباره جهان پیرامون و برقراری ارتباط با یکدیگر به جایگاه بسیار رفیعی دستیافتهاند و همین امر ارزش آنها را افزایش داده است.
سناتور شرود براون
[5] در جلسه کمیته بانکی مجلس سنا اعلام کرد که فیسبوک خطرناک است. فیسبوک میگوید فقط به من اعتماد کنید و هر وقت ما آمریکاییها به فیسبوک اعتماد کردیم دچار خسارات شدید شدیم. رسانههای اجتماعی مخالفان زیادی دارند اما بهطورکلی آیا آمریکاییها با نظرات سناتور موافق هستند؟ در سال 2018، 42 درصد از کسانی که در نظرسنجی موسسه
[6]pew موردتحقیق قرار گرفتند اعلام کردند که برای مدت چند هفته یا بیشتر، پلتفرمها را کنار گذاشتهاند. درحالیکه 26 درصد گفتند که برنامه فیسبوک را بهطور کامل از تلفن همراه خود پاککردهاند.
[7] سال بعد نیز نتایج نظرسنجی بهعملآمده تقریباً یکسان بود. پینار یلدریم
[8]، استاد بازیابی معتقد است که فیسبوک منتقدان خاص خود را دارد که عمدتاً نگران چند مسئله هستند: مدیریت نادرست اطلاعات کاربران، مدیریت ضعیف دسترسی به اطلاعات توسط اشخاص ثالث و میزان انتشار اخبار غلط در فیسبوک. سؤال اصلی این است که آیا ما به مرحلهای رسیدیم که سازمانهای رسانههای اجتماعی و نحوه فعالیت آنها باید به نفع کاربران تنظیم شود؟ به نظر میرسد مقرراتِ بیشتر لزوماً کمک چندانی نخواهد کرد؛ اما مطمئناً بهترین گزینه روی میز است. در دوره انتخابات پیش روی ریاست جمهوری آمریکا، مجدداً طیف وسیعی از مباحث مربوط به مقررات تنظیم سازوکارهای پلتفرمها مطرحشدهاند. یلدریم بیان میکند که بخش قابلتوجهی از پیشنهادهای قانونی مربوط به تصویب قوانین سختگیرانهتر درباره نحوه جمعآوری و استفاده از دادههای شخصی کاربران است و اضافه میکند که اتحادیه اروپا در سال گذشته با تصویب مقررات عمومی حفاظت از دادهها
[9] به الزامات سختگیرانهتری رسیده است. او میگوید تعدادی از شرکتها در ایلات متحده و سراسر جهان پروتکلهای «
GDPR» را نه صرفاً برای کاربران ساکن اتحادیه اروپا، بلکه برای همه کاربران اعمال کردهاند. باوجوداین همچنان بحثهای بیشتر درزمینه تنظیم و نحوه دست رسی و استفاده از دادههای شخصی وجود دارد.
یکی از منتقدین برجسته درباره تأثیر منفی شبکههای اجتماعی جارون لانیر
[10] است. او نویسنده کتاب معروف "ده دلیل برای اینکه همین الان حسابهای شبکههای اجتماعی خود را حذف کنید "
[11] است و مخالفت شدید خود را با شبکههای اجتماعی و تأثیرات شدیدی که بر زندگی بشر میگذراند بهعنوان فردی مطلع که سالها در سیلیکون ولی
[12] به فعالیت پرداخته و در بسیاری از پروژههای بزرگ حضورداشته به زبانی ساده و در قالب ده استدلال بیان میکند. او استدلال میکند که شبکههای اجتماعی باعث از دست دادن آزادی اراده، از بین رفتن حقیقت و تخریب همدلی و تلاش برای ناراحت کردن مردم میشوند و راهی هستند که در آن تدبیر امور جوامع به امری غیرممکن تبدیل میشود. او عنوان فصل آخر کتاب خود را اینگونه نامگذاری کرده است: رسانههای اجتماعی از روح شما متنفرند. لانیر یک انسان غارنشین نیست. او دانشمندی صاحبنظر در حوزههای دیجیتال است و یک نویسنده مطرح است. با مایکروسافت بهعنوان پژوهشگر همکاری کرده و از بنیانگذاران شکرت واقعیت مجازی «
VPL Research» بوده است. وی بر این باور است که افراط و حرصی که وجود آنلاین در کاربران ایجاد میکند، برای شرکتهای رسانههای اجتماعی و غولهای فناوری همانند نفت خام است. آنها به اینترنت تسلط یافتند و باعث رفتارهای منفی کاربران شدند. این مسئله حالتی شبیه به اعتیاد در کاربران به وجود آورده است. از نظر او رسانههای اجتماعی همانند یک دارو هستند؛ اما آنچه حالتی شبیه به اعتیاد در کاربر ایجاد میکند ویژگی انطباق پذیر بودن رسانههای اجتماعی است. جارون لانیر معتقد است که این ویژگی بر اساس ترجیحات و علایق رفتاری کاربر عمل میکند که باعث میشود پلتفرم مفید و جذابتر به نظر برسد درنتیجه کاربر به استفاده از آن عادت میکند. تأثیر این ویژگی دارومانند بر سلامت روانی کاربران بهتازگی در پژوهشهای متعددی مورد مطالعه قرارگرفته است. مطالعات اخیر در دانشگاه پنسیلوانیا
[13] این موضوع را اثبات کرده است که محدود کردن استفاده از پلتفرمها بهطورکلی برای سلامت روح و روان کاربران مفید است. محققان گروهی 143 نقره از دانشجویان را مورد بررسی قرار دادهاند و بهطور تصادفی به هر گروه گفتهاند که استفاده روزانه از پلتفرمهای اسنپ چت، فیسبوک و اینستاگرام را به ده دقیقه در روز کاهش دهند و به گروهی دیگر گفتهاند که به مدت سه هفته از رسانههای اجتماعی به شکل معمولی و غیر افراطی استفاده کنند. نتایج منتشرشده در مجله روانشناسی اجتماعی و بالینی
[14]، کاهش قابلتوجه احساس افسردگی و تنهایی را در گروههای محدودشده در مقایسه با گروه کنترل نشان داد.
[15]
بسیاری از اندیشمندان معتقدند بزرگترین چالش رسانههای اجتماعی نحوه تغییر جامعه است. پروفسور روانلد دیبرت
[16] استاد علوم سیاسی دانشگاه تورنتو در این زمینه بیان معتقد است که الگوریتمهای جلبتوجه در رسانههای اجتماعی میتواند زمینهای برای پیشبرد اهداف آشفتگی، جهل، تعصب و هرجومرج باشد که این موارد میتواند منجر به تضعیف مسئولیتپذیری جامعه شود. امروز در رسانههای اجتماعی هر اطلاعاتی میتواند مورد توجه قرار گرفته و برجسته شود؛ خواه درست باشند یا نادرست. این بدان معنی است که پتانسیل بیشتری برای تحرکات وجود دارد. تا پیشازاین، صرفاً صاحبان سنتی رسانهها ابزار اطلاعرسانی را در اختیار داشتند؛ بنابراین انتشار اطلاعات غلط دشوارتر بود. ممکن بود که به هر دلیلی این اتفاق بیفتد ولی بهندرت. اکنون هرکسی میتواند هر چیزی را به اشتراک بگذارد و ازآنجاکه اینیک اصل روانشناسی ثابتشده است که مردم تمایل دارند چیزی را که میبینند باور کنند، اطلاعات نادرست میتوانند حتی راحتتر از حقیقت پخش شوند.
امروز هرکس برای خود یک کمپانی رسانه است و برای مجموعه افرادی که او را دنبال میکنند محتوا پخش میکند. درگذشته افراد برای اینکه تبدیل به ستاره شوند نیازمند طی کردن یک فرایند تائید شدن بودند. اکنون هنرمندان میتوانند طرفداران آنلاین برای خود بسازند و از این طریق از آن مسیر سنتی عبور کنند. رسانههای اجتماعی مطمئناً شیوههای کسب شهرت و توجه را دموکراتیزه کردهاند، اما نه همیشه به شیوهای اخلاقی.
پروفسور دیبورت معتقد است که در مدتزمانی کوتاه، رسانههای اجتماعی عالمگیر شده و به شکل عمیق و هوشمندانهای در تمام ابعاد زندگی بشری جاسازیشدهاند. بازگشت از این مسیر دیگر نه ممکن است و نه مطلوب. او اینگونه استدلال میکند که شهروندان حقدارند بدانند صاحبان پلتفرمها با دادههای شخصی آنها چه میکنند و این حق باید در سطح بینالملل برای پاسخگویی به خودکامگی پلتفرمها گسترش بیابد. رسانههای اجتماعی باید از ارائه خدماتی که موجب نقض حقوق بشر و آسیب به جامعه مدنی میشود منع شوند. امروز جهان نیازمند آن است تا با ایجاد سازمانهای مستقل با قدرت واقعی و اجرایی صاحبان پلتفرمها را پاسخگو نگه دارد و با وضع و اجرای قوانین ضد انحصاری به سلطه تعداد کمی از شرکتهای دیجیتالی پایان دهد.
روند افزایش نگرانی در خصوص پلتفرمها اکنون در بخشهای مختلفی گسترشیافته است. وزارت دادگستری ایالت متحده اخیراً شروع به آغاز تحقیقات کنترل اعتماد با هدف ارتقای رقابت در تجارت در مورد نحوه فعالیت رسانههای اجتماعی مطرح کرده است.
[17] بهتازگی، بنیاد نایت
[18] بودجهای 50 میلیون دلاری در خصوص تحقیق درباره اینکه "چگونه فناوری، دموکراسی را متحول میکند"، به یازده دانشگاه آمریکایی اعطا کرده است. این بنیاد همچنین درخواست تأمین مالی لازم برای بودجه سیاستهای تحقیقاتی و حقوقی در خصوص قوانین، هنجارها و اعمال حاکمیتی که باید در رسانههای اجتماعی و شرکتهای فناوری اعمال شود را داده است.
درنهایت، با توجه به دلایلی که در خصوص منفعت غرق نشدن در رسانههای اجتماعی مطرح میشود - مانند مسائل مربوط به حریم خصوصی، تأثیرات روحی و نقش آنها در ترویج بیتربیتی- آیا بشریت میخواهد تلاش کند تا دوباره این روح را به درون شیشه بازگرداند؟ آیا واقعاً میتواند چنین کند؟ آیا رسانههای اجتماعی آیندهای قطعی خواهند داشت؟
نگارنده: امیرعباس رکنی (دانشجوی کارشناسی ارشد جزا و جرمشناسی دانشگاه علوم قضایی)
تهیه شده در گروه مطالعات اخلاقی پژوهشگاه فضای مجازی
لینک منبع
[2] Facebook - Facebook Reports Second Quarter 2020 Results. Retrieved October 4, 2020, from https://investor.fb.com/investor-news/press-release-details/2020/Facebook-Reports-Second-Quarter-2020-Results/default.aspx
[4] کمبریج آنالیتیکا یک شرکت خصوصی است که با تحلیل ابر دادهها و دادهکاوی در امور انتخاباتی و سیاسی تحلیلهای آیندهنگرانه ارائه میدهد. این شرکت با هدف تأثیر بر انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا تأسیس شد و در سال 2018 مشخص شد که بدون اجازه از اطلاعات شخصی آنلاینی که برای اهداف آکادمیک جمعآوریشده بوده در کارزارهای سیاسیاش استفاده کرده است. بر این اساس اطلاعات شخصی بیش از ۸۷ میلیون کاربر فیسبوک به شیوهای نامناسب در اختیار شرکت مشاوره سیاسی کمبریج آنالیتیکا قرارگرفته است. ٪۹۷ کاربران قربانی مقیم آمریکا و ۱۶ میلیون نفر ساکن دیگر کشورها شامل ۱/۱ میلیون بریتانیایی هستند. کمبریج آنالیتیکا از این اطلاعات برای تأثیرگذاری بر مبارزات انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده آمریکا (۲۰۱۶) به نفع دونالد ترامپ استفاده کرده است.
[5] Sen. Sherrod Brown (D-Ohio)
[7] Many US Facebook users have changed privacy settings or taken a break | Pew Research Center. Retrieved October 4, 2020, from https://www.pewresearch.org/fact-tank/2018/09/05/americans-are-changing-their-relationship-with-facebook
/
[9] the General Data Protection Regulation (GDPR)
[10] Jaron Lanier- او فیلسوف و دانشمند علم کامپیوتر است و در بخش مطالعات میانرشتهای شرکت مایکروسافت بهعنوان یک دانشمند به مطالعه میپردازد.
[11]ten Arguments For Deleting Your Social Media Accounts Right Now, Publisher: Bodley Head (January 1, 2018)
[13] University of Pennsylvania
[14] the Journal of Social and Clinical Psychology
[15] Melissa G. Hunt, Rachel Marx, Courtney Lipson, and Jordyn Young (2018). Limiting Social Media Decreases Loneliness and Depression. Journal of Social and Clinical Psychology: Vol. 37, No. 10, pp. 751-768
.
[16] professor Ronald Deibert
[17] Regulating Big Tech: Is a Day of Reckoning Coming? - Knowledge Wharton. Retrieved October 5, 2020, from https://knowledge.wharton.upenn.edu/article/regulating-big-tech-is-a-day-of-reckoning-coming
/
[18] John S. and James L. Knight Foundation- یک بنیاد غیرانتفاعی آمریکایی است که درزمینهٔ حمایت از روزنامهنگاری متعهد و نوآوری رسانهای و پرورش هنر فعالیت میکند.