ویروس کرونا شاید بیش از هر بحران همگانی دیگری که رنج و درد جدی بر انسانها وارد میکند، «مسئله شر» را هم برای الهیدانان و هم برای عموم مردم زنده میکند. مسئله شر (چرایی وجود رنجها با وجود خدایی قدیر، علیم و رحیم) برای همه انسانها هنگام مواجهه با رنجها و مصیبتها مطرح میشود. مصیبت وقتی کوچک و قابل تحمل باشد، معمولا انسان خداباور سعی میکند خود را به تغافل زده و با نسبت دادن آن به حکمت الهی یا ... ذهن و ضمیر خود را از شر مسئله شر رها سازد؛ اما آنگاه که رنج و درد تبدیل به بحران شود، ذهن و ضمیر بسیاری از خداباوران چنان درگیر مسئله میشود که بنیادهای ایمانشان به لرزه میافتد به گونهای که ممکن است دیگر نتوانند کف نفس کنند و آثار این زلزله در زبان و احوالات آنها ظاهر میشود؛ گویی تصویر پیشین ایشان از خدا ترک بر میدارد.
مگر ایمان چیزی غیر از تصویر و شناختی است که ما از خدا و نسبت او با جهان و حوادث آن داریم؟ چنانکه از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که: أَوَّلُ الدّینِ مَعْرِفَتُهُ (ابتدای دین شناخت خداوند است).
اساسا منشأ بسیاری از پرسشها و تعارضهای ما در باب خدا، جهان، دین و مسئله شرور بسته به تصویری است که ما از خدا داریم و سلوک چیزی جز تصحیح مداوم تصویر ما از خدا نیست. شناخت صحیح و عمیق از خداوند طبیعتا انسان را در مقابل تمامی پرسشها و شبهات بیمه مینماید؛ چنانکه در روایات اسلامی آمده است: لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی فَضْلِ مَعْرِفَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مَدُّوا أَعْیُنَهُمْ إِلَی مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَهِ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ نَعِیمِهَا وَ کَانَتْ دُنْیَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا یَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ (اگر مردم میدانستند که در فضیلت معرفت خدای عز و جل چه نهفته است، چشمانشان را به آنچه که به کافران از زندگی و نعمت دنیا داده شده است، نمیگشودند و دنیا نزد آنها از آنچه زیر پا مینهند، کمتر بود).
به هر روی مادامی که انسان در یک وضعیت نسبتا آرام زندگی میکند، تصویرش از خدا یک تصویر خوشبینانه است؛ اما هرگاه بادهای رنج و شرور شروع به وزیدن کنند، گرچه انسان بیشتر به یاد خدا میافتد و همچون سرنشینان یک کشتیِ درطوفانمانده خدایا خدایا میکند، اما اگر بحران از حدی فراتر رود و از زمانی بیشتر ادامه یابد و رنج آن افزونتر شود – بهخصوص در زمانی که آن شر مانند ویروس کرونا شیوعی فراگیر و در عین حال تا مدتی مخفی داشته باشد بهگونهای که انسان از فردای خود هیچ خبری نداشته باشد- آن تصویر خوشبینانه رفتهرفته مخدوش میشود. ریشه و پیشفرض این خوشبینی و بدبینی آن است که ما گرچه بهواسطه وجدان عقلی، جهان را دار اسباب و تزاحم مییابیم، اما نسبت خدا با جهان را همچون یک نیروی قاهر میدانیم که هرگاه اراده کند میتواند اسباب عالم را بر هم زده و بهطور مستقیم در ساز و کار این عالم دخالت کند و یا اسباب دیگری به کار اندازد و مسیر حرکات و پدیدههای عالم را در راستای دیگر بچرخاند. و عمدتا چنین انتظاری نیز از او داریم.
اما سیمون وی
[1]، فیلسوف، عارف و مبارز فرانسوی (1909-1943 م) با این پیشفرض مخالف است. تبیین سیمون وی برای رنجهای موجود در جهان، مفهوم «ضرورت» است. او معتقد است خدا هیچگاه از طریق مشیّت و اراده مستقیم خود در این جهان عمل نمیکند؛ بلکه آفرینش، نوعی وانهادگی و انصراف خداوند از طبیعت است؛ به این معنا که خدا همه هستی ما را، غیر از حقیقت ازلی روحمان، در «دستان ضرورتِ بیرحم ماده و خشونت شیطان» وانهاده است. از نظر سیمون وی این جهان بر مدار ضرورت میچرخد و ضرورت به اراده خداوند «ساز وکاری کور و کر» است و خداوند در این میان با اراده خود بیطرف باقی میماند.
در عین حال سیمون وی معتقد است که میتوان به این ضرورت عشق ورزید و بهترین انتخاب در مواجهه با امری که ما هیچ اختیاری در قبال پذیرش یا عدم پذیرش آن نداریم، همین است؛ زیرا ما گریزی از آن نداریم که صرفاً از طریق ضرورت، عمل کنیم؛ پس بهترین واکنش در برابر آن عشق ورزیدن به آن است. و معتقد است که که آدمی اگر به بیطرفی خداوند و حضور قاهرانه ضرورت در این عالم تسلیم شود، زیبایی جهان اندکاندک برای او رخ مینماید.
[1]
زبان سیمون وی اگرچه در نظر اول غلطانداز و بیان وی بیانگر تمام واقعیت نیست، اما نگاه او به مسئله با مبانی اسلامی چندان ناسازگار نیست. خداوند اگرچه به قدرت قاهره خود میتواند در تمامی امور دخالت کند، اما مشیّت او از این مسئله ابا دارد؛ چنانکه در روایات آمده است: أبی اللّه أن یجری الأمور إلّا بأسبابها (خداوند ابا دارد از این که امور را جز بهوسیله اسباب آن جاری نماید). به همین دلیل است که ویروس کرونا نیز در وهله اول باید با واکسن یا دارو از بین رود.
اما چگونه میتوان به چنین ضرورتی و در واقع به خدایی که چنین ضرورتی را - که میتواند سبب رنجهای وحشتناکی شود- اراده نموده است، عشق ورزید؟ به نظر میرسد چنین نگاهی با الهیات اختفای الهی (الهیات غیبت) نسبت دارد که بنا بر آن، وجود خدا و نشان او در جهان برای سالکان و جستجوگران او هم چندان روشن و واضح نیست (که او خود بینشان است آشیانش). و البته این اختفا نه از سر بخل و عدم خیرخواهی، بلکه لازمه و مقوم ایمان است؛ چنانکه در قرآن نیز ملاک ایمان، باور داشتن به غیب برشمرده شده است: اَلَّذینَ یُؤْمِنونَ بِالْغَیبِ.
لذا الهیات غیبت اگرچه به تمام درست نباشد، اما چندان هم بیوجه نبوده و امکان این نوع عشق و تسلیم ممتنع نیست. و این نگاه برای الهیات و دینفهمی کنونی اکثریت ما - که به خاطر غلبه الهیات مناسک و احساساتمحورانه به خدا همچون موجودی احساسی نگاه میکنیم که هر آن باید ندای ما را نه تنها بشنود، بلکه اجابت کند و دائم در حال رتق و فتق امور ما باشد- میتواند دستاوردهای مثبتی داشته باشد و با سنت دینی ما هم همخوانی بیشتری دارد تا نگاهی که خدا را فسخکننده دائم امور عالم میبیند و مثلا بدون اسباب پزشکی به ناگاه شر ویروس کرونا را از سرمردم جهان کم میکند. لذا بحث و گفتگوی بیشتر در مورد جایگاه این تصویر میتواند واقعنگری ما را نسبت به ساز و کار عالم بیشتر و بالتبع شکنندگی ما را در مقابل رنجهای عالم کمتر نماید.
اما با این حال هنوز این نگاه برای بسیاری از مردم چندان قابل فهم نیست و درک این تصویر از خدا و رابطه او با جهان برایشان دشوار و پیمودن این راه برای اکثریت مردم بسته مینماید. حتی نگاه ضرورتگرایانه به سازوکار جهان و الهیات غیبت و اختفای الهی برای بسیاری از مردم به جای این که مسئله شر و رنجهای عالم را تبیین کند، خود مصداق یک شر بزرگ به نظر میرسد که چرا خداوند با سکوت و پنهان داشتن خود به داد انسان در بسیاری موارد همچون ماهها مبارزه نفسگیر با شیوع غیر قابل تصور ویروس کرونا نمیرسد. او در واقع سلوک و ایمان را تبدیل به راهی نپیمودنی برای اکثر انسانها کرده و آنها را از طعم حضور و تجربه محروم میکند.
دیگر این که گرچه عدم دخالت خداوند در جاهایی که کارد به استخوان میرسد و یا در هنگامههایی که یک شر غیر قابل توجیه اتفاق میافتد، میتواند ما را به نظریه ضرورت و بیطرفی خدا نزدیک کند، اما قبول این بیطرفی برای بسیاری همچنان بسیار ترسآور و وحشتناک است. در چنین جهانی دیگر نمیتوان صادقانه و با امید و طلب دست به دعا بلند کرد و بسیار دشوار است که همچنان از بن دل این خدا را ارحم الراحمین و سمیع دانست. با این تصویر در شرور بسیار سخت نمیتوانیم خودمان را تنها نبینیم. در چنین جهانی - با فرض این که اعتقاد به وجود خدا همچنان برای انسان باقی بماند- از آن خدا دلی پر و ذهن و زبانی مملو از شکوه خواهد داشت و در چنین حالتی امکان عشق و محبت به او بسیار دشوارتر میشود. خطر بیشتر در موارد همهگیر مانند ویروس کرونا یاد و خاطره تلخی است که در اذهان باقیماندگان از شر آن باقی میماند و به آنها در دوران پساکرونا نیز غم از دست دادن عزیزان خود و یا نگرانی و دلهرهای را که هر روز با آن صبح را به شب میرساندند، همچنان یادآور میشود.
علت آن اشکالی است که تصویر سیمون وی از خدا و نسبت او با عالم دارد و آن این که خداوند را حتی به لحاظ تکوینی در معزلی از عالم ماده قرار میدهد و این نگاه را گاه آنقدر افراطی جلو میبرد که گویی خداوند از اتفاقات این عالم خبر نداشته و یا توان یا هیچ علاقهای برای دخالت در آن ندارد. در حالی که خداوند نه تنها در تمامی عوالم وجود حضور مستقیم دارد - چنانکه آیات قرآن خداوند را خدای آسمان و زمین معرفی میکند (هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ) و روایات دینی هیچ نقطهای را از او خالی نمیداند (لا یَخْلو مِنْهُ مَکانٌ)- بلکه بنا بر قاعده وحدت وجود در عرفانِ برخاسته از شریعت عین تمامی عوالم نیز هست (أَلا کُلُّ شَیءٍ ما خَلَا اللهِ باطِلُ)؛ اما این خداوند در عین این که بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم و عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر است، حَکیمٌ خَبیر نیز هست. لذا راهحل در بیان حکمت مسئله است و نگاه به شر باید تغییر داده شود.
واقعیت این است که بسیاری از اموری که ما شر میپنداریم، خیری از نوع بلا و مصیبت است که در مورد فلسفه آن سخنان زیادی در متون دینی و کلمات بزرگان گفته و حکمتهای زیادی برای آن بیان شده است. یکی از این حکمتها که با بحث عشق الهی نیز ارتباط دارد آن است که «خیر و رحمت پروردگار به دو صورت جلال و جمال تجلی میکند و مصیبت از تجلیات جلالی است. در وجود انسان پوستههای سختی از تکاثف است که مانعی جدی برای ظهور تجلیات جمالی میباشد. تجلیات جلالی مانند بلا و مصیبت یکی از راههایی است که عوارض و زوائد وجودی از بین میبرد، پوستهها را میشکند و رسیدن به جمال الهی را ممکن میسازد».
[2]
دوستی چون زر بلا چون آتش است زرّ خالص در دل آتش خوش است
خود واژه بلا در زبان عربی از بَلِیَ گرفته شده که معنای آن نازک شدن لباس و پارچه است به گونهای که پشت آن پیداست. بلا وجود آدمی را شفاف میکند تا روح باطنی او از ماورای این جسد ظاهری پیدا باشد.
کرونا برای رفتگان چیزی جز یک ابزار برای مرگی که زمان آن فرارسیده بود نیست و برای بازماندگان حکم بلایی را دارد که علاوه بر محک آنان میتواند لباس جسمانی آنان را شفافتر سازد تا امکان اسیری روح در آن کمتر شود. و این تنها یکی از حکمتهاست ...
نگارندگان: دکتر عباسعلی منصوری (عضو هیئت علمی گروه فلسفه اسلامی دانشگاه رازی کرمانشاه) و محمدمهدی نصرهرندی (مدرس فلسفه اسلامی حوزه علمیه)
تهیه شده در گروه مطالعات اخلاقی پژوهشگاه فضای مجازی
[1] برگرفته (با دخل و تصرف) از مقاله الهیات محنت: جستاری در نظرگاه الهیاتی سیمون وی از مجتبی اعتمادینیا منتشر شده در سایت نیلوفر
[2] به نقل از دکتر علی انصاری از کتاب ذکرا للعباد