این روزها شاهد رونق بازار سرمایه ایم. شاخص کل بازار در کمتر از دو ماه حدودا دو برابر شدهاست. بسیاری از مردم در انتظار اند تا پس از دریافت کد بورسی به این بازار بپیوندند. با مراجعه به رتبهبندی الکسا میتوان دید که در بین ده سایت پربازدید ایرانی در حال حاضر دو مورد (یعنی سایت مدیریت فناوری بورس تهران و سایت کارگزاری آگاه ) مربوط به بازار سرمایهاند. این موضوع نشان از اقبال مردم به این بازار دارد. مردم در تلاش اند با خرید سهام یا به سودی برسند یا لااقل در برابر تورم جلوی بیارزش شدنِ سرمایههایشان را بگیرند.
این روزها شاهد رونق بازار سرمایه ایم. شاخص کل بازار در کمتر از دو ماه حدودا دو برابر شدهاست. بسیاری از مردم در انتظار اند تا پس از دریافت کد بورسی به این بازار بپیوندند. با مراجعه به رتبهبندی الکسا
[1] میتوان دید که در بین ده سایت پربازدید ایرانی در حال حاضر دو مورد (یعنی سایت مدیریت فناوری بورس تهران
[2] و سایت کارگزاری آگاه
[3]) مربوط به بازار سرمایهاند.
[4] این موضوع نشان از اقبال مردم به این بازار دارد. مردم در تلاش اند با خرید سهام یا به سودی برسند یا لااقل در برابر تورم جلوی بیارزش شدنِ سرمایههایشان را بگیرند.
از سوی دیگر، بسیاری از شرکتها نیز در صفِ عرضهی اولیه قرار دارند. چند وقت پیش، با عرضهی ده درصد از سهام شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی (شستا) بزرگترین عرضهی اولیه تاریخ بورس رقم خورد.
[5] پیش از شستا، شرکت سرمایهگذاری صبا تامین (صبا) نیز به بازار فرابورس پیوست. اخیرا نیز شرکت پگاه گیلان (غگیلا) به بازار سرمایه پیوستهاست. قرار است روند پیوستن شرکتها به بازار سرمایه به همین منوال ادامه داشته باشد.
دلایلِ مختلفی برای پیوستنِ شرکتها به بازار سرمایه ارائه میشود. مزایایی چون الزامِ خصوصیسازی، بالا بردن میزان شفافیت اقتصادی، عمیق کردن بازار سرمایهی ایران، فعّال کردن سرمایههای راکد، جذب نقدینگی و متعاقبا کاهش تورّم و مواردی دیگر. برخی نیز مزایای عرضههای اولیه را زیر سوال میبرند و چنین استدلال میکنند که دولت از طریق عرضهی مالکیت (و نه مدیریتِ) برخی شرکتها و هلدینگهای وابستهاش صرفا در صدد تامین بخشی از مخارج خود است. مزایا و معایت واگذاری شرکتها به بازار سرمایه میتواند در جای خود موضوع بحثی جذاب باشد. من در این یادداشت قصد دارم صرفا یکی از مزایایی که برای عرضهی شرکتها بیان میشود، یعنی افزایش شفافیت اقتصادی، را بهنحو انتقادی بررسی کنم.
معمولا چنین استدلال میشود که با ورود سهام شرکتهای دولتی به تالار "شیشهای" بورس، میتوان انتظار نظارتپذیری بالای معاملات شرکتها را داشت. امروزه این نظارتپذیری بیش از هر جا در سایتهای اینترنتی (خصوصا در
tsetmc.com) و یا در اپلیکیشنهای کارگزاریها محقق شدهاست. در این راستا، سامانهی اطلاعرسانی ناشران (کدال:
Codal.ir) ابزاری محوری برای تحقق شفافیت است. شرکتهای موجود در بازار سرمایه موظف اند اطلاعات خود را بهعنوان گزارش منتشر کنند. این موضوع آنها را نسبت به ذینفعان ازجمله سهامداران شفاف و پاسخگو میکند. تحلیلگران میتوانند به سامانه تدان (
tedan.ir) مراجعه کنند تا پرسشهای خود را از ناشران بپرسند. بهطور مثال، اگر شرکتی در پانزده روزِ کاریِ متوالی با پنجاه درصد افزایش یا کاهش قیمت مواجه بود، نماد معاملاتی متوقف میشود، و متعاقبا، شرکت موظف است در اطلاعیه شفافسازی به سوالات طرحشده پاسخ دهد.
در مجموع میتوان تصدیق کرد که بازار سرمایه، لااقل در مقایسه با بازار پول (یعنی بانکها و موسسات اعتباری)، یا بازار ارز از شفافیت بیشتری برخوردار است. بازار سرمایه بخشی از این شفافیت را قطعا وامدارِ فضای مجازی است. در دهههای قبل اطلاعات قراردادهای شرکتها، صورتهای مالیشان یا دیگر گزارشهای آنها بهصورت کاغذی در تالار دست به دست میشد و همواره اطلاعات مخفی و مهم دور از دست همهگان قرار میگرفت. اما امروزه این اطلاعات به یمن فضای مجازی بهتر از قبل در اختیار عموم قرار میگیرد. البته این بدان معنی نیست که شفافیت در شکل حداکثری خود محقق شدهاست. بهطور مثال، بازیگرهای اصلی و یا وابستگان آنها همچنان از رانت اطلاعاتی برخوردار اند، و میتوانند همراه با نزول و صعود ارزش سهام سود خود را بدون ریسک کسب کنند.
نکتهی مهم دیگری که دربارهی موضوع شفافیت میتوان بیان کرد این است که شفافیت صرفا امری فنّاورانه نیست. یعنی گرچه ابزارهای فناورانه میتوانند بستری برای شفافیت فراهم آورند، شفافیت صرفا با تغییرات در فناوری، مثلا با صرفِ استفاده از قابلیّت نظارتپذیری فضای مجازی، ایجاد نمیشود. رستورانی را تصوّر کنید که آشپزخانهاش دیواری شیشهای دارد. در نتیجه، هر کس میتواند ناظر اعمالِ آشپزان باشد. با این اقدام فنّاورانه، این رستوران بستری بالقوه برای شفافیت فراهم آوردهاست، اما این تمام ماجرا نیست. آشپزخانهی این رستوران ممکن است همچنان دور از استانداردهای بهداشتی باشد. گرچه دیگران ناظرِ رفتارهای غیربهداشتیِ آشپزان اند، چون انتقادی به رفتار او نمیکنند، و یا بعضا کنش غیربهداشتی او را با سکوت، که علامت رضایت قلمداد میشود، تایید میکنند، تاثیری در کاهش رفتار غیربهداشتی آشپزان ندارند. نتیجهی چنین امری عادیشدنِ رفتارِ غلط، و حتی گاه، تایید کردنِ سبک و سیاق اشتباه، توسط مشتریانش خواهد بود.
این موضوع را بهعینه میتوان در بخشی از فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی مشاهده کرد. شفافیت و نظارت دیگران بر صفحات برخی از کاربران الزاما موجبِ کاهش فساد یا تشویق آنها به کار خوب نیست. مثالی که اخیرا در این رابطه اتفاق افتاد لایو اینستاگرامی امیر تتلو و ندا یاسی بود که رکورد تعداد بازدیدکنندگان لایو اینستاگرام را، با بیش از ششصدهزار بیننده، شکست.
[6] بازدیدکنندگان ِاین لایو شاهدِ بحثهای مبتذلِ افراد داخلِ لایو بودند. مقصود اینکه نظارتِ شفافِ تعدادِ زیادی از مردم بر این لایو اینستاگرامی موجبِ کاهش فساد نیست. بلکه این نظارت بیشتر به معنای تاییدی بر آن لایو است. خلاصه اینکه نظارت و شفافیت الزاما به کاهش فساد نمیانجامد.
بحث اخیر دربارهی شفافیتِ در بازار سرمایه نیز صادق است. با ورود شرکتهای زیرمجموعهی دولت به بازار سرمایه اتفاقی فناورانه میافتد، یعنی از این به بعد میتوان با استفاده از ابزارهایی چون سامانهی کدال نظارت بر شرکتها را افزایش داد. امّا این کافی نیست. نیازمند امری اجتماعی از جنس امر به معروف و نهی از منکر نیز هستیم. امری که میتواند بهانحاءِ مختلف در بازار سرمایه نهادینه شود و شفافیت این بازار را به سمتِ کاهش فساد، و نه پذیرش ضمنیِ سفتهبازی
[7] و زرنگی در دور زدن قوانین، سوق دهد. یکی از راههای نهادینه کردن این موضوع، تقویت رسانههای مستقل اقتصادیست که بتوانند آزادانه مفاسد را گزارش دهند و در جهت رفعِ آن پیگیری انجام دهند. در این راستا میتوان تصویب قوانینی را پیشنهاد کرد که از افشاگران یا سوتزن
[8]ها حمایت میکند. منظور از سوتزن کسیست که افکار عمومی یا مقامات مرتبط را از کنشی فسادآلود آگاه میکند. این کنش فسادآلود ممکن است از بخش دولتی یا حاکمیتی، که پس از عرضههای اولیه حضوری فعّالتر در بازار سرمایه خواهند داشت، سر زده باشد. اگر قوانین کافی برای حمایت از سوتزنها وجود نداشته باشد، هزینهی افشاگری بهشدت افزایش مییابد و برای اشخاص بدل به عملیِ پرخطر و نامعقول میشود. پیشنهادِ دیگر حمایت از اصناف، در این مورد اصناف یا اتحادیههای سهامداران خرد، است. سهامداران باید صنف و اتحادیه داشته باشند تا در موقع نیاز به احقاقِ حقوقشان بپردازند. این نگرانی وجود دارد که با حضور پررنگتر دولت در بازار سرمایه، شاید دولت، خصوصا در مواقعی که با بحران مالی مواجه است، از طریق بازیگریِ سهامدارانِ حقوقی، برخی سهامهایش را بالا بکشد و بخشی از کسری بودجهاش را از طریق فروش حباب به مردم تامین کند. وجود اصناف و اتحادیهها و یا سمنهای فعال در رفعِ فساد میتواند در جهتِ محدود کردن چنین اقداماتی و همچنین در جهتِ حمایت از سرمایهی سرمایهداران خرد بسیار راهگشا باشد.
خلاصه، تا وقتیکه نگاهی "صرفا" فناورانه به بحثِ رفع فساد اقتصادی وجود داشته باشد، و این تلقی وجود داشته باشد که فساد با ایجاد شفافیتِ مبتنی بر فضای مجازی در بازار سرمایه بهکلی نابود میشود، نمیتوان انتظار رفعِ فساد را داشت. شفافیتِ مبتنی بر ایجاد سامانههای اینترنتی صرفا بخش کوچکی از ماجراست. برای رفع فساد باید جامعهی مدنی را تقویت کرد. رسانههای مستقل را آزاد گذاشت. از سوتزنها پشتیبانی قانونی بهعمل آورد. زمینهی ایجاد اتحادیهها و اصنافِ مرتبط با بازار سرمایه را فراهم آورد. از سمنهای مبارزه با فساد حمایت کرد. در یک کلام باید امر به معروف و نهی از منکر را در معنای اجتماعی آن در بازار سرمایه نهادینه کرد. در این صورت است که قابلیتِ شفافیتبخشی سامانههای اینترنتی در جهتِ رفع فساد، و نه عادیسازی آن، فعّال میشود.
نگارنده: مهدی خلیلی (دانشجوی دکتری فلسفه علم و فناوری در دانشگاه شریف)
تهیه شده در گروه مطالعات اخلاقی پژوهشگاه فضای مجازی
[4] https://www.alexa.com/topsites/countries/IR
[5] https://bit.ly/2Kj1EKN
[6] https://bit.ly/2KirAGs