کرونا ویروس نیز مانند جنگ های 30 ساله مذهبی، روز به روز از اقتدار اتحادیه اروپا که با نگاهی استعاری میتوان آن را به امپراتوری مقدس رم_ژرمنی در اواخر قرون وسطی تشبیه کرد، میکاهد و این امر، مبین تحولی بزرگ، به سان رنسانس اروپایی و سرآغاز دوران جدیدی از بازتولید اقتدار ملی کشورها در عصر پساکرونا است.
شیوع گسترده ویروس کرونا و تبدیل شدن آن به یک معضل جهانی، بیش از هر زمان دیگری در عصر معاصر، ملتهای دنیا را در صدد مطالبه بازتولید اقتدار ملی از دولتمردانشان بر آورده است. گویی این رویداد تحولساز جهانی، به یک باره همه تلاش متفکران برای تحقق جهانیسازی و برچیدن مرزها را بیثمر ساخته است.
مارتین آلبرو
[1]، جامعه شناس و متفکر بزرگ بریتانیایی، جهانی شدن را فرایند به هم پیوستن مردم جهان در یک جامعه واحد و فراگیر جهانی میداند. نظریه پردازانی لیبرالی چون آلبرو در همه حوزههای علوم انسانی چون جامعه شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، روابط بینالملل و ...، از اواسط سده بیستم میلادی، وابستگی متقابل دولت_ملتهای مدرن در راستای دستیابی به دهکده جهانی را ضامن صلح و سعادت ابدی بشر اعلام کرده و نوید تحقق دیدگاه یوتوپیایی
[2] خود از دنیایی بدون حضور موثر دولتها و فرصت برابر رشد و تعالی برای همگان را در سایه دستیابی به آرمان بزرگ خود دادهاند.
آمالی چون رنگ باختن ایدئولوژیهای ملی گرایانه، حرکت به سمت تعاملات آزاد و کمرنگ شدن مرزها میان کشورهای جهان، از جمله مسائلی است که بزرگترین متفکران لیبرال جهان، دهههای متمادی برای تحقق آن در عرصه روابط بینالملل زمان و انرژی فراوان صرف کردهاند و اکنون گسترش بیامان یک موجود میکروسکوپی، به بزرگترین بحران معاصر برای این دیدگاه بدل شده است.
لزوم کنترل شدید مرزها از سوی دولتها، ممانعت از تعامل افراد در سایه بیم شیوع بیشتر کووید 19 و سایه سنگین مرگ ناشی از نارسایی تنفسی حاد، در مدت زمانی کمتر از 6 ماه، هر آن چه اساتیدی چون آلبرو، گیدنز
[3]، رابرتسون
[4] و تامسون
[5] رشته بودند را پنبه کرد.
انفعال بیش از حد اتحادیه اروپا، به عنوان مظهر و مدل موفق جهانیسازی در مقیاس منطقهای، طی روزهای ابتدایی ورود کرونا ویروس به قاره سبز و عدم کارآمدی تدابیر اندیشیده شده از سوی مقامات این سازمان بینالدولی، بیش از هر زمان دیگری زمینه را برای روی کار آمدن دولتهای راست رادیکال و ضد اتحادیه، در دوران پساکرونای اروپا فراهم ساخته و دولتهای فعلی را نیز بر آن داشته که با تدوین سیاستهای ملی به مبارزه با این بیماری مرگبار بپردازند. حتی بیانیهها و هشدارهای مقامات مسئول اتحادیه اروپا در مذمت تکروی دولتهای عضو نیز در چنین شرایط فاجعه باری نتوانسته است روند گسست ساختاری آرمانشهر متفکران جهانیسازی را به تاخیر اندازد.
حتی ابرشرکت های فناوری جهان و رسانههای اجتماعی، که در حال تبدیل به کشورهای مجازی با میلیاردها کاربر_شهروند بودند نیز از گزند غول کرونا در امان نماندهاند و علاوه بر محدودیتهای گسترده فعالیت جهانی و بحران اقتصادی بزرگی که دامن گیرشان شده، با چالش بی اعتمادی عمومی نیز دست و پنجه نرم میکنند. این رسانههای نوظهور که در اندک زمانی به مرجع اصلی تبادل اطلاعات بدل شده بودند، با شیوع کرونا، بیش از هر زمان دیگری بسترساز گسترش شایعات و اخبار جعلی هستند و همان سیاستمدارانی که اتحادیه اروپا را بیکفایت اعلام میکنند، بر لزوم بی اعتمادی نسبت به دادههای ارائه شده در بستر شبکههای اجتماعی نیز تاکید دارند.
امروز، به نظر میرسد که جهان با تشدید مرزبندیهای سیاسی در اقصی نقاط آن، حتی در قلب موفقترین نسخه پروژه جهانیسازی، اتحادیه اروپا، به سال ۱۶۴۸ و دوران انعقاد پیمان وستفالی بازگشته است. روند تحولات سرعت یافته و این بار جامعه پزشکان نقش روشنگران مذهبی چون مارتین لوتر
[6] و ژان کالون
[7] را در راستای بازگشت اقتدار ملی به دولتها، بر عهده گرفتهاند.
کرونا ویروس نیز مانند جنگ های 30 ساله مذهبی، روز به روز از اقتدار اتحادیه اروپا که با نگاهی استعاری میتوان آن را به امپراتوری مقدس رم_ژرمنی در اواخر قرون وسطی تشبیه کرد، میکاهد و این امر، مبین تحولی بزرگ، به سان رنسانس اروپایی و سرآغاز دوران جدیدی از بازتولید اقتدار ملی کشورها در عصر پساکرونا است.
نگارنده: سید رضا حسینی
تهیه شده در گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه فضای مجازی