تاریخ خبر: ۱۳۹۹/۰۱/۱۹زمان خبر: ۱۸:۳۶تعداد بازدید: ۴۵۱ کرونانوشت/ کرونا؛ فرصتی برای احیای طبیعت
عجیب است که کار انسان و طبیعت به جایی کشیده که حیات یکی با مرگ دیگری ممکن میشود. البته میانه این دو سالهاست که بههم خورده اما با وقوع یک بیماری پاندمیک این بحران بیش از هر وقت دیگری به چشم میآید.
واقعیت این است که از یک زاویه ورود انسان به طبیعت خود یک وضعیت استثنایی به نظر میرسد. انسانی که با آمدنش به نام «اشرف مخلوقات» معرفی شد تا آنجا که فرشتگان بر او سجده کردند. پس از هبوط آدم(ع) بر زمین این امتیاز انسان بر دیگر مخلوقات زمینه پدید آمدن دوگانه تاریخ و طبیعت شد. ادیان ابراهیمی با طرح سحرزدایی یا افسونزدایی از طبیعت استعلای انسان را استمرار بخشیدند و راهنمای او در مسیر غایت الهیاش بودند. بهرغم آنکه ظهور ادیان آسمانی انسان را از بند بُتهای طبیعت رهاند و مخلوقات را مُسخر او قرار داد اما حفظ حرمت آنان را بر او واجب کرد. در واقع هنوز آن دوگانه پدیدار نشده و در عین امتیاز انسان بر مخلوقات، خلقت هنوز به طبیعت تنزل نیافته است. این مدارا و دوستی انسان و دیگر مخلوقات در ساحت دین و هنر همچنان پابرجاست. در هنر قدیم نیز به رغم آن که طبیعت ماده اثر هنری است ولی این مدارا آشکار است. طبیعت در خدمت هنر صورتی نو مییافت اما هرگز از او هتک حرمت نمیشد.
با ظهور سوژه مدرن است که با تبدیل تاریخ به یک سیر خطی پیشرفت، طبیعت زیر گامهای انسان له شد تا راه همواری برای رسیدن او مقصد باشد. این راهی بود که از کارگری ملکوت خداوند و شناخت مشیت او در قانون طبیعت آغاز شد و در اراده معطوف به قدرت پایان یافته است. ظهور تام این اراده در تکنولوژی است. تکنولوژی آنچنان که هنر با طبیعت میساخت اهل نوازش نبود. تکنولوژی بنا بود به مدد عقلانیت ابزاری و محاسبهپذیر کردن امور، جهان در تاریکی فرورفته مسیحی را روشن کند اما از آنجا که انسان خود را در آینه اراده معطوف به قدرت میشناخت اِعمال این قدرت ضرورتی انکارناشدنی در راه شناخت انسان از خویش شد تا آنجا که رؤیای آرمانشهر رُنسانسی که در پرتو هنر پدیدار شده با تکنولوژی به دیستوپیای کنونی بدل شده است.
این گونه به نظر میرسد که جنبشهای محیطزیستی، احزاب سبز و مدافعان طبیعت درصدد نجات آن هستند اما تلاش نافرجام تنها گامی کوچک برای مهار تکنیک یا همنوعان مسحور تکنیک خویش است. فیلمهای دیستوپیایی هالیوود که روزبهروز بر شمار آنها افزوده میشود اگر نگویم همگی غالباً دست آخر انسان قهرمانی را به تصویر میکشند که از پس تکنولوژی برآمده و از پس جهانی ویرانه سربرآورده است. چه آن زمان که با تکنولوژی طبیعت وحشی را مهار میکرد و چه اکنون که عنان تکنولوژی از دستانش دررفته، باز هم این نهایتاً انسان است که در پایان ماجرا فاتحانه به فراز ایستاده است.
فرضیههای مختلفی درباره منشأ ویروس کرونا وجود دارد. برخی زیستشناسان پیدایش بیماریها از جمله کرونا را پیامد جنگلزدایی، کشاورزی صنعتی و صنایع غذایی وابسته به آن میدانند. عدهای از سیاستمداران و محققان حوزه بیوتکنولوژی آزمایشگاههای تحقیقاتی بیوتروریسم را سرمنشأ پیدایش این ویروس دانسته و اغراضی سیاسی و اقتصادی را در پس آن میجویند. گروهی دیگر از دانشمندان برآنند که حیوانات عامل انتقال این بیماری به انسان هستند و بازار فروش حیوانات وحشی در ووهان و خفاشهای عرضه شده در آن را نقطه آغاز شیوع کرونا است. هنوز به درستی روشن نیست که کدام یک از این فرضیهها یا حتی فرضیههایی دیگر عامل پیدایش کروناویروس است اما یک چیز در میان همین فرضیههای موجود مشترک است و آن این است که تمامی آنها حاصل دستکاری انسان و خروج از حدود و نحوه مواجهه با طبیعت است.
با شیوع پاندمی کرونا تقلای بیوقفه بشر برای تصرف و انهدام طبیعت لختی آرام گرفته است. گزارشهای زیادی از اقصی نقاط جهان مخابره میشود که نشانه بازگشت طبیعت است. کاهش محسوس آلودگی هوا در شهرهای صنعتی به دلیل توقف حمل و نقل و تولید کارخانجات (بهطور مثال در ووهان و بسیاری از شهرهای امریکا)، کاهش انتشار گازهای گلخانهای با لغو پروازهای خطوط هوایی و محدودیت شدید حمل و نقل، کاهش آلودگی مناطق اکوتوریستی و سواحل با توقف صنایع گردشگری و کشتیرانی، بازگشت شغالها به خیابانهای سانفرانسیسکو، نمایانشدنِ گراز مادر و تولههایش در برگامو ایتالیا، تسخیر شهر توسط بُزهای سنتی ساندینیو در غرب ولز، آمدن قوها به کانال ونیز گوشهای از اتفاقاتی است که با ایستادن چرخ سرمایهداری برای طبیعت افتاده است. حتی اگر انسان را از وجه طبیعی در نظر آوریم کاهش مرگ و میرهای ناشی از آلودگی هوا، استرس کار در شهرهای بزرگ، تصادفات جادهای و ... را هم میتوان بخشی از روند بازگشت طبیعت برشمرد.
تمامی این اخبار حکایت از آن دارد که اگر انسان قدری درنگ کرده و طبیعت را به حال خویش واگذارد، طبیعت خود از عهده خویش برمیآید و نیازی نیست ما برای نجات حیوانات از خطر انقراض به یاری آنها بشتابیم. اما آیا به راستی انسان میتواند دست از «کار» بکشد؟
هگل کار را «میل مهار شده» میداند. میل منشأ فروغلتیدن انسان در افسون طبیعت است. آنچه که میل را مهار میکند شکلدهی به اشیاء و محاسبهپذیر کردن طبیعت است. این «کار»ی است که آگاهی بر عهده میگیرد و با ارتقاء انسان به مرتبه ارتباط با امر کلی او را برمیکشد و این گونه تاریخ و فرهنگ پدید میآید. در واقع این رسالت آدمی است و حرفه هرکس محمل از آن خود کردن طبیعت از طریق مهار و شکلدهی و نظمبخشی به طبیعت است. مارکس نیز تصور میکرد علم و تکنولوژی ابزار یگانگی انسان با طبیعت از مجرای کار است و تنها با نابرابری در توزیع ابزار تولید مبارزه میکرد. انسان مدرن تا آنجا که مدرن است هرگز دست از رسالت خویش که ضمانت رستگاری اوست برنخواهد داشت. افزون بر این باید به این دقیقه نیز نظر داشت که در شرایط امروز درآوردن لقمه نانی برای بقای نوع بشر آنچنان در چارچوب سرمایهداری با گردش چرخ صنعت و سرمایه گره خورده است که آدمی بیم آن دارد که اگر با کرونا مرگ به سراغ او نیاید فقر ناشی از توقف تولید جهانی او را خواهد کشت. از این رو نمیتوان تصور کرد با شیوع یک بیماری عالمگیر چون کرونا نیز چه پیش خواهد آمد و چه آیندهای در انتظارمان خواهد بود.
کرونا فقیر و غنی نمیشناسد و همه را دربرمیگیرد. این شاید اگر استمرار داشته باشد مجالی بیشتر برای بازگشت طبیعت را فراهم آورد. آن وقت میتوان قضاوت کرد که آیا با ایستادن چرخه سرمایهداری انسان از گرسنگی خواهد مرد یا این چرخه طبیعت یا بهتر بگویم خلقت است که به رغم نامهربانیهای بشر خود را بازمییابد و دوباره ما را از سر مهر در آغوش میگیرد.
اما برای ما که پیش از این کمتر و اکنون(در قرنطینه) بسیار بیش از گذشته در سیطره رسانههای فراگیر و جهان مجازی قرار گرفتیم فهمیدن آنچه در واقعیت در حال رخدادن است به آسانی ممکن است. آیا ما میدانیم به هنگامی که ما در قرنطینه خانگی و در حال غوطهخوردن در شبکههای اجتماعی و اینترنت سرگرم کوشش بیهوده تشخیص راست و دروغ واقعیت هستیم چه کسانی در جهان واقعی آزادند؟
اگر کرونا را یک اقدام بیوتروریستی بدانیم چه بسا که سرمایهداری با شیوع آن به دنبال احیاء خویش باشد. افزایش جمعیت به ویژه پیران و بازنشستگان در کشورهای توسعهیافته بار اضافی بر روی دوش کارسالاران جهانی و نظامات تأمین اجتماعی است. کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته امکانات کمتری در حوزه بهداشت، درمان، غذا و دارو برای دفاع از مردمان خویش در برابر چنین بیماری گستردهای دارند و طبعاً با افزایش آمار مرگ و میر و تضعیف دولتها در این کشورها زمینه ِاعمال قدرت بیشتر بر آنها و تملک منابع، سرزمینها و نیروی انسانی فراهم خواهد شد. با کاهش جمعیت جهانی و تضعیف دولتهای ملی زمینه برای حضور گسترده «سرمایهداری فاجعه» پدید میآید و هرچند با شیوع کرونا انباشت سرمایه مدتی به تأخیر افتاد اما در عوض فرصتی نو برای چپاول ملتها، خلق سرمایههای چندین برابر و یورش دوباره به آنچه از طبیعت باقی مانده مهیا میشود.
نگارنده: علیرضا بلیغ (دانشجوی دکتری فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
تهیه شده در گروه مطالعات فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه فضای مجازی
اخبار مرتبط