در هم آمیختن فضای مجازی و وجوه دموکراتیک سیاست، با ایجاد قطببندیهای شدید در بستر اجتماع، سیاستزده ساختن فضا و آشکار کردن ناکارآمدی برخی نهادهای سیاسی، منجر به بروز بحران در دموکراسیهای آمریکا و بریتانیا شده است. حال، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا، گزینههای زیادی برای جلوگیری از این بحران تازه، ندارند.
جامعه جهانی، با روی کار آمدن بوریس جانسون، به عنوان نخستوزیر انگلیس، شاهد بروز تناقضاتی میان سیاستگذاری کشورهای آمریکا و بریتانیا بوده است. جفری ساکس (Jeffrey Sachs)، کارشناس سیاسی به نام، که برای تفسیر شرایط فعلی، از عبارت «بحران دموکراسی انگلیس و آمریکا» استفاده میکند، در تازهترین اظهار نظر خود، به بررسی پرسشهایی بنیادین پرداخته است:
- چگونه دو نمونه از متعالیترین مصادیق دموکراسی جهان، یعنی آمریکا و انگلیس، به نقطهای رسیدهاند که دونالد ترامپ و بورس جانسون، در راس حکومتهایشان قرار گرفتهاند؟
- چرا این دو کشور با وجود سابقه بسیار طولانی در استفاده از سازوکارهای دموکراتیک، با نواقص و تاثیرپذیری شدید رایدهندگان، مواجه شدهاند؟
- چرا این مسئله در عصر حاضر بروز یافته است؟
- آیا میتوان ادغام اینترنت و فضای مجازی با سیاستگذاری دموکراتیک را یکی از عوامل شکلگیری این چالش دانست؟
تاثیر فناوریها دیجیتال بر دموکراسی، مسئلهای پیچیده و بحث برانگیز است. امیدهای موجود، مبنی بر این که اینترنت میتواند تقویتکننده بیش از پیش مشارکت شهروندان باشد، سبب ارتقا شفافیت اطلاعات شود و فرایند مشورت میان شهروندان جوامع دموکراتیک را بهبود بخشد، در مقطع زمانی کنونی، کاملا ناامید شدهاند.
این در حالی است که سیاستمداران، فعالان و جناحها سیاسی، در آمریکا و بریتانیا، از طریق رسانههای اجتماعی و سایر ابزار دیجیتال، ساختارهای چارچوب مند و مدون حاکم بر فرهنگ سیاسی کشورهایشان را کاملا از بین برده و متحول ساختهاند.
به جرئت میتوان موفقیت ترامپ و جانسون را ناشی از تحول سایبری ارکان دینامیک سیاسی فرهنگهای دموکراتیک دانست.
نتیجه چنین شرایطی در ایالات متحده و انگلیس، تعمیق شکاف موجود میان جناحهای سیاسی و شکلگیری تفکر رادیکال و قطبدار، در میان شهروندان شده است. چنین محیط چند قطبی و پر تفرقهای، پتانسیل گروههای کوچک و اقلیتهای رای دهنده را برای تعیین سرنوشت یک انتخابات، بسیار افزایش داده است. به بیان دیگر، دموکراتیکترین مصادیق فناوریهای ارتباطی، یعنی رسانههای اجتماعی، سبب تضعیف دموکراسی در جهان غرب شدهاند.
آسیبشناسی سیاسی ظهور افرادی چون ترامپ و جانسون در ساختار سیاسی دموکراتیک کشورهای غربی، مبین تاثیر رسانههای اجتماعی نوظهور، بر توانمندسازی اقلیتهای شرکتکننده در انتخابات است. بر اساس سنت سیاسی حاکم بر بریتانیا و آمریکا، فرد برگزیده، همواره از میان چهرههای سیاسی سرشناش دو حزب غالب، انتخاب میشود. این در حالی است که ترامپ و جانسون، با وجود وابستگی به احزاب بزرگ دو کشور، بدون هیچ منطق تاریخی و اجتماعی، به راس قدرت دست یافتهاند.
اگرچه در هم آمیختن اینترنت و سیاست در کشورهای دموکراتیک، نمیتواند تنها دلیل وقوع رخدادهایی چون انتخاب ترامپ در سال 2016 و تصویب لایحه برگزیت باشد، اما قطعا سهم بزرگی در این حوادث داشته است. فضای مجازی، ایدهها و ارزشهای اقلیتها را در بستر اجتماع، نشر و اشاعه میدهد و بسیاری از اندیشههای طرد شده را پس از سالها، بازتولید و مطرح میسازد.
حال جوامعی چون انگلیس و آمریکا، در صورت پذیرش فرض تاثیر مخرب فناوریهای دیجیتال بر ثبات سیاسی کشورهایشان، چه راهکاری پیش روی خود دارند؟
بی شک این دو کشور که در جهان به عنوان پیشگامان آزاد بیان شناخته میشوند، نمیتوانند به سانسور محتوای مخرب مدنظرشان در فضای مجازی بپردازند. از سوی دیگر، قوانین موجود برای رسانههای اجتماعی به هیچ وجه برای حل این قبیل بحرانهای سیاسی طراحی نشدهاند. این قوانین، حتی در برخی موارد با تعیین چارچوبهای از پیش تعیین شده برای اظهار نظرهای سیاسی در فضای مجازی، آتش اختلافات موجود میان اقشار مختلف را تشدید نیز میکند.
حال با استقرار ترامپ و جانسون در راس دولتهای بریانیا و آمریکا، باید شاهد تشدید این روند در فضای مجازی و افزایش تعداد چنین رهبرانی در جوامع دموکراتیک غربی باشیم.
لینک منبع